علوم سیاسی
علم سیاست 
قالب وبلاگ
نويسندگان
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان علوم سیاسی و آدرس reality2010.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





متن فارسي و انگليسي پيام مهم رهبر معظم انقلاب اسلامي ايران به جوانان اروپا و آمريكاي شمالي

بسم الله الرحمن الرحیم

به عموم جوانان در اروپا و امریکای شمالی

حوادث اخیر در فرانسه و وقایع مشابه در برخی دیگر از کشورهای غربی مرا متقاعد کرد که درباره‌ی آنها مستقیماً با شما سخن بگویم. من شما جوانان را مخاطب خود قرار میدهم؛ نه به این علّت که پدران و مادران شما را ندیده می‌انگارم، بلکه به این سبب که آینده‌ی ملّت و سرزمینتان را در دستان شما میبینم و نیز حسّ حقیقت‌جویی را در قلبهای شما زنده‌تر و هوشیارتر می‌یابم. همچنین در این نوشته به سياست مداران و دولتمردان شما خطاب نمیکنم، چون معتقدم که آنان آگاهانه راه سیاست را از مسیر صداقت و درستی جدا کرده‌اند.


سخن من با شما درباره‌ی اسلام است و به‌طور خاص، درباره‌ی تصویر و چهره‌ای که از اسلام به شما ارائه میگردد. از دو دهه پیش به این سو ــ یعنی تقریباً پس از فروپاشی اتّحاد جماهیر شوروی ــ تلاشهای زیادی صورت گرفته است تا این دین بزرگ، در جایگاه دشمنی ترسناک نشانده شود. تحریک احساس رعب و نفرت و بهره‌گیری از آن، متأسّفانه سابقه‌ای طولانی در تاریخ سیاسی غرب دارد. من در اینجا نمیخواهم به(( هرس هاي ))گوناگونی که تاکنون به ملّتهای غربی القاء شده است، بپردازم. شما خود با مروری کوتاه بر مطالعات انتقادی اخیر پیرامون تاریخ، می‌بینید که در تاریخنگاری‌های جدید، رفتارهای غیر صادقانه و مزوّرانه‌ی دولتهای غربی با دیگر ملّتها و فرهنگهای جهان نکوهش شده است. تاریخ اروپا و امریکا از برده‌داری شرمسار است، از دوره‌ی استعمار سرافکنده است، از ستم بر رنگین‌پوستان و غیر مسیحیان خجل است؛ محقّقین و مورّخین شما از خونریزی‌هایی که به نام مذهب بین کاتولیک و پروتستان و یا به اسم ملیّت و قومیّت در جنگهای اوّل و دوّم جهانی صورت گرفته، عمیقاً ابراز سرافکندگی میکنند.


این به‌خودی‌خود جای تحسین دارد و هدف من نیز از بازگوکردن بخشی از این فهرست بلند، سرزنش تاریخ نیست، بلکه از شما میخواهم از روشنفکران خود بپرسید چرا وجدان عمومی در غرب باید همیشه با تأخیری چند ده ساله و گاهی چند صد ساله بیدار و آگاه شود؟ چرا بازنگری در وجدان جمعی، باید معطوف به گذشته‌های دور باشد نه مسائل روز؟ چرا در موضوع مهمّی همچون شیوه‌ی برخورد با فرهنگ و اندیشه‌ی اسلامی، از شکل‌گیری آگاهی عمومی جلوگیری میشود؟


شما بخوبی میدانید که تحقیر و ایجاد نفرت و ترس موهوم از «دیگری»، زمینه‌ی مشترک تمام آن سودجویی‌های ستمگرانه بوده است. اکنون من میخواهم از خود بپرسید که چرا سیاست قدیمی هراس افكني و نفرت‌پراکنی، این‌بار با شدّتی بی‌سابقه، اسلام و مسلمانان را هدف گرفته است؟ چرا ساختار قدرت در جهان امروز مایل است تفکر اسلامی در حاشیه و انفعال قرار گیرد؟ مگر چه معانی و ارزشهایی در اسلام، مزاحم برنامه قدرتهاي بزرگ است و چه منافعی در سایه‌ی تصویرسازی غلط از اسلام، تأمین میگردد؟ پس خواسته‌ی اوّل من این است که درباره‌ی انگیزه‌های این سیاه‌نمایی گسترده علیه اسلام پرسش و کاوش کنید.


خواسته‌ی دوم من این است که در واکنش به سیل پیشداوری‌ها و تبلیغات منفی، سعی کنید شناختی مستقیم و بی‌واسطه از این دین به دست آورید. منطق سلیم اقتضاء میکند که لااقل بدانید آنچه شما را از آن میگریزانند و میترسانند، چیست و چه ماهیّتی دارد. من اصرار نمیکنم که برداشت من یا هر تلقّی دیگری از اسلام را بپذیرید بلکه میگویم اجازه ندهید این واقعیّت پویا و اثرگذار در دنیای امروز، با اغراض و اهداف آلوده به شما شناسانده شود. اجازه ندهید ریاکارانه، تروريست هاي تحت استخدام خود را به عنوان نمایندگان اسلام به شما معرفی کنند. اسلام را از طریق منابع اصیل و مآخذ دست اوّل آن بشناسید. با اسلام از طریق قرآن و زندگي پيامبر بزرگ آن (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌و‌سلّم) آشنا شوید. من در اینجا مایلم بپرسم آیا تاکنون خود مستقیماً به قرآن مسلمانان مراجعه کرده‌اید؟ آیا تعالیم پیامبر اسلام (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) و آموزه‌های انسانی و اخلاقی او را مطالعه کرده‌اید؟ آیا تاکنون به جز رسانه‌ها، پیام اسلام را از منبع دیگری دریافت کرده‌اید؟ آیا هرگز از خود پرسیده‌اید که همین اسلام، چگونه و بر مبنای چه ارزشهایی طیّ قرون متمادی، بزرگترین تمدن علمی و فکری جهان را پرورش داد و برترین دانشمندان و متفکّران را تربیت کرد؟


من از شما میخواهم اجازه ندهید با چهره‌پردازی‌های موهن و سخیف، بین شما و واقعیّت، سدّ عاطفی و احساسی ایجاد کنند و امکان داوری بیطرفانه را از شما سلب کنند. امروز که ابزارهای ارتباطاتی، مرزهای جغرافیایی را شکسته است، اجازه ندهید شما را در مرزهای ساختگی و ذهنی محصور کنند. اگر چه هیچکس به‌صورت فردی نمیتواند شکافهای ایجاد شده را پر کند، امّا هر یک از شما میتواند به قصد روشنگریِ خود و محیط پیرامونش، پلی از اندیشه و انصاف بر روی آن شکافها بسازد. این چالش از پیش طراحی شده بین اسلام و شما جوانان، اگر چه ناگوار است امّا میتواند پرسش‌های جدیدی را در ذهن کنجکاو و جستجوگر شما ایجاد کند. تلاش در جهت یافتن پاسخ این پرسش‌ها، فرصت مغتنمی را برای کشف حقیقت‌های نو پیش روی شما قرار میدهد. بنابراین، این فرصت را برای فهم صحیح و درک بدون پیشداوری از اسلام از دست ندهید تا شاید به یمن مسئولیّت‌پذیری شما در قبال حقیقت، آیندگان این برهه از تاریخ تعامل غرب با اسلام را با آزردگی کمتر و وجدانی آسوده‌تر به نگارش درآورند.

سیّدعلی خامنه‌ای
۱۳۹۳/۱۱/۱

In the name of God

The recent events in France and similar ones in some other Western countries have convinced me to directly talk to you about them. I am addressing you, [the youth], not because I overlook your parents, rather it is because the future of your nations and countries will be in your hands; and also I find that the sense of quest for truth is more vigorous and attentive in your hearts.

I don’t address your politicians and statesmen either in this writing because I believe that they have consciously separated the route of politics from the path of righteousness and truth.

I would like to talk to you about Islam, particularly the image that is presented to you as Islam. Many attempts have been made over the past two decades, almost since the disintegration of the Soviet Union, to place this great religion in the seat of a horrifying enemy. The provocation of a feeling of horror and hatred and its utilization has unfortunately a long record in the political history of the West.

Here, I don’t want to deal with the different phobias with which the Western nations have thus far been indoctrinated. A cursory review of recent critical studies of history would bring home to you the fact that the Western governments’ insincere and hypocritical treatment of other nations and cultures has been censured in new historiographies.

The histories of the United States and Europe are ashamed of slavery, embarrassed by the colonial period and chagrined at the oppression of people of color and non-Christians. Your researchers and historians are deeply ashamed of the bloodsheds wrought in the name of religion between the Catholics and Protestants or in the name of nationality and ethnicity during the First and Second World Wars. This approach is admirable.

By mentioning a fraction of this long list, I don’t want to reproach history; rather I would like you to ask your intellectuals as to why the public conscience in the West awakens and comes to its senses after a delay of several decades or centuries. Why should the revision of collective conscience apply to the distant past and not to the current problems? Why is it that attempts are made to prevent public awareness regarding an important issue such as the treatment of Islamic culture and thought?

You know well that humiliation and spreading hatred and illusionary fear of the “other” have been the common base of all those oppressive profiteers. Now, I would like you to ask yourself why the old policy of spreading “phobia” and hatred has targeted Islam and Muslims with an unprecedented intensity. Why does the power structure in the world want Islamic thought to be marginalized and remain latent? What concepts and values in Islam disturb the programs of the super powers and what interests are safeguarded in the shadow of distorting the image of Islam? Hence, my first request is: Study and research the incentives behind this widespread tarnishing of the image of Islam.

My second request is that in reaction to the flood of prejudgments and disinformation campaigns, try to gain a direct and firsthand knowledge of this religion. The right logic requires that you understand the nature and essence of what they are frightening you about and want you to keep away from.

I don’t insist that you accept my reading or any other reading of Islam. What I want to say is: Don’t allow this dynamic and effective reality in today’s world to be introduced to you through resentments and prejudices. Don’t allow them to hypocritically introduce their own recruited terrorists as representatives of Islam.

Receive knowledge of Islam from its primary and original sources. Gain information about Islam through the Qur’an and the life of its great Prophet. I would like to ask you whether you have directly read the Qur’an of the Muslims. Have you studied the teachings of the Prophet of Islam and his humane, ethical doctrines? Have you ever received the message of Islam from any sources other than the media?

Have you ever asked yourself how and on the basis of which values has Islam established the greatest scientific and intellectual civilization of the world and raised the most distinguished scientists and intellectuals throughout several centuries?

I would like you not to allow the derogatory and offensive image-buildings to create an emotional gulf between you and the reality, taking away the possibility of an impartial judgment from you. Today, the communication media have removed the geographical borders. Hence, don’t allow them to besiege you within fabricated and mental borders.

Although no one can individually fill the created gaps, each one of you can construct a bridge of thought and fairness over the gaps to illuminate yourself and your surrounding environment. While this preplanned challenge between Islam and you, the youth, is undesirable, it can raise new questions in your curious and inquiring minds. Attempts to find answers to these questions will provide you with an appropriate opportunity to discover new truths.

Therefore, don’t miss the opportunity to gain proper, correct and unbiased understanding of Islam so that hopefully, due to your sense of responsibility toward the truth, future generations would write the history of this current interaction between Islam and the West with a clearer conscience and lesser resentment.

Seyyed Ali Khamenei

21st Jan. 2015


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ یک شنبه 5 بهمن 1393برچسب:, ] [ 22:18 ] [ موسی الرضا ]

 

 

بهائیت، از قاجار تا پهلوی

با سقوط سلسله قاجار، بهائیت توانست به پاس خدمات ویژه خود و با سوء استفاده از تحولات جاری که در آن زمان بروز پیدا می‌کرد، در کلیه عرصه‌های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی کشور نفوذ کند. هرچند این اقدامات بهائیت، پیش از سلطنت محمدرضا پهلوی، به غیر از چند مورد مانند سپردن پست وزارت فواید عامه و تجارت و فلاحت به موقرالدوله، آجودانی ولیعهد به صنیعی و... آشکارا قابل رؤیت نیست. اما در دوران محمدرضا، تشکیلات بهائیت توانست آنچنان در ارکان سیاسی- اقتصادی کشور نفوذ کند که به یکی از وزنه های مهم قدرت در کشور تبدیل شود. عناصری چون "عبدالکریم ایادی، اسد ا... صنیعی، حبیب ثابت، هویدا، پرویز ثابتی و..." در راستای تقویت و نفوذ هرچه بیشتر تشکیلات بهائیت تلاش می کردند.
 

 

ادامه مطلب:


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
ادامه مطلب
[ سه شنبه 24 بهمن 1391برچسب:, ] [ 23:50 ] [ موسی الرضا ]

‌‌سیاست‌ فرهنگی

سیاست‌ فرهنگی‌ چیست‌؟

واژه‌ "سیاست‌ فرهنگی"‌ به‌ طور عام‌ بر ارزش ها و اصولی‌ که‌موجودات‌ اجتماعی‌ را در مسائل‌ فرهنگی‌ هدایت‌ و راهنمایی‌ می‌کند، اطلاق‌ می‌شود.

یک‌ اظهار نظر سیاسی‌ ممکن‌ است‌ به‌ طورساده‌ یک‌ گزاره‌ شخصی‌ همچون‌ من‌" قصد دارم‌ از زبان‌خشونت‌آمیز در نوشته‌هایم‌ بپرهیزم"‌ باشد. اما به‌ طور، معمول‌ سیاست ها پیچیده‌تر هستند و حاصل‌ جمع‌ ارزش ها ومعیارهای‌ تصمیم‌گیری‌ یک‌ سازمان‌ می‌باشد.


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
ادامه مطلب
[ چهار شنبه 18 بهمن 1391برچسب:سیاست ف فرهنگ و ,,,, ] [ 23:20 ] [ موسی الرضا ]

ناپلئون بنا پارت

زندگي ، اقدامات ، جنگها و ....

سال‌های ابتدایی و تحصیلات

ناپلئون در ۱۵ اوت ۱۷۶۹ در شهر آژاکسیو جزیره کرس متولد شد. تولد وی یک سال بعد از آن اتفاق افتاد که این جزیره توسط فرانسه از کنترل جمهوری جنوا خارج شده بود. او که در خانواده‌ای پرجمعیت بدنیا آمده بود، یک برادر بزرگتر به نام جوزف٬ برادرانی کوچکتر به نام‌های لوسین٬ لویی و جروم و نیز خواهرانی کوچکتر به نام‌های الیزا، پاولین و کارولین داشت. خانواده او اصالتاٌ از نجیب زادگان نه چندان بلندپایه ایتالیایی بودند که در قرن شانزدهم به جزیره کرس آمده بودند.


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
ادامه مطلب
[ جمعه 13 بهمن 1391برچسب:زندگي , اقدامات , جنگها و ,,,,, ] [ 21:8 ] [ موسی الرضا ]

انگليس در دوران پهلوي اول

استعمار از قدیمی­ترین زمانها، به شکلهای گوناگون وجود داشته و تا به امروز هم ادامه دارد؛ اما استعمار مورد بحث ما، از زمان فتح قسطنطنیه(1453) وارد ایران شد. اروپائیان با آگاهی­های قبلی از ثروت­های مشرق زمین، از جمله هندوستان، به جستجوی راه­های جدید افتادند. برای اولین بار تلاشهای پرتغالیان با کشف راه دریایی امیدنیک در جنوب افریقا به نتیجه رسید. کشف این راه دریایی یکی از حوادث مهم تاریخی بود که مقدمات تحولات جدیدی گردید که شرق در سال­های آینده تجربه کرد. به دنبال پرتغالی­ها، کشورهای قدرتمند دیگر اروپایی مثل اسپانیا، انگلستان، فرانسه، هلند و آلمان و غیره نیز به سوی شرق روی آوردند. کشور استعماری مورد نظر در این تحقیق یعنی انگلستان، از زمان شاه عباس اول صفوی به منظور برقراری روابط بازرگانی و اختصاص دادن تجارت خارجی منطقه خلیج فارس به خود وارد صحنه­های اقتصادی و سیاسی گردید.[1]

    در سال 1299 رضاخان میرپنج با کمک انگلیسی­ها به قدرت رسید و نشان داد که پیش از سید ضیاء­الدین طباطبایی، قدرتمند و قابل اعتماد است و به همین دلیل توانست نظر انگلستان را برای انقراض قاجاریه و انتقال سلطنت به خانواده خود جلب کند. انگلستان، پس از کودتای 1299 که یک اقدام سیاسی- نظامی مهم مورد نظر و حمایت آن کشور بود در حد پانزده سال از نظر سیاسی و اقتصادی، به ویژه روابط بازرگانی در صحنه ایران تفوق کامل داشت و اولیای امور ایران را که مست قدرت و عظمت امپراطوری دولت فخیمه بودند و شرط بقای خود را رضایتمندی خاطر سیاستمداران لندن می­دانستند، به میل خود می­گرداند. اگر ایران را در این دوران تحت­الحمایه انگلیسی بخوانیم خطا نکرده­ایم.

   حضور «اردشیر جی» واسطه هندی- پارسی که عامل آشنایی رضاخان و آیرون ساید در مناسبات دو طرف، عامل مهمی در جلب نظر انگلیسی­ها به حمایت از رژیم پهلوی؛ اما با حفظ اصول سیاست قدیمی انگلیسی در ایران بود. به این اصول نیز اشاره می­کنیم.

   انگلستان به سه دلیل و انگیزه علاقه­مند به حمایت از رژیم پهلوی (پهلوی اول) بود. این انگیزه­ها اقدامات وسیعی در برداشت از جمله این انگیزه­ها و اقدامات:

 

1-   انگیزه ایدئولوژیکی

   انگلستان خواهان حفظ رژیم پهلوی و در کل ایران در مقابل روسیه بود تا سد دفاعی ضد بلشویسم را در یکی از مهم­ترین نقاط استراتژیک جهان یعنی خاورمیانه به وجود آورد؛ زیرا شوروی کشوری پهناور که با بسیاری از کشورهایی چون نروژ و فندلاند، لهستان، مجارستان و... هم مرز بود. سیاست صدور انقلاب سرخ شوروی، بریتانیا را نگران ساخت؛ چرا که با توجه به اصول فئودالیته حاکم بر کشورهای مشرق زمین، وجود رژیم­های فرسوده و فاقد ایدئولوژی در خاورمیانه و فقر و بدبختی عمدی مردم، اشاعه کمونیسم را در این نواحی قطعی می­دید. روسها از هیچ­گونه تلاشی برای صدور انقلاب خود دریغ نمی­کردند. حتی پس از جنگ با آلمان رژیم­های کمونیستی در چند ایالت آن به صورت افراطی گسترش یافته بود. در ایران نیز روسها با منزوی ساختن میرزا کوچک­خان که مورد احترام مردم نیز بود، کودتای سرخ هیراو و با برپاساختن آشوب و ناامنی تلاش فراوانی در گسترش کمونیسم نمودند.[2]

 

2- انگیزه ژئوپولتیکی و استراتژیکی

  از نظر جغرافیایی، ایران در جنوب شوروی و در سر راه انگلیسی به خلیج فارس و اقیانوس هند قرار دارد. ایران سر راه هندوستان، بزرگترین و زرخیزترین متعمد بریتانیا قرار داشت. سرازیر شدن نیروهای سرخ به سوی جنوب غرب یا شرق فاجعه­ای جبران­ناپذیر بود. منافع انگلستان ایجاب می­کرد در ایران هسته یک قدرت مرکزی نیرومند تکوین یابد تا مانع تحریکات و دسایس بلشویسم برسر راه مستعمرات انگلستان شود. طرح احداث راه­آهن نظامی ایران نیز با همین هدف به جای طرح تزانزیت عام­المنفعه بر ایرانیان قالب شد.[3]

 

3- انگیزۀ ارتباطی و بازرگانی

   ایران به خاطر قرار گرفتن در مسیر عبور کالاهای تجاری از اهمیت خاص برای انگلستان برخوردار بود. همچنین خطوط تلگرافی توسط ایران را به اروپا و نیز انگلیس را با هند پیوند می­داد. بازار مصرف ایران نیز برای انگلستان اهمیت فراوانی داشت. بانک شاهنشاهی انگلیس، کمپانی لینچ، و کمپانی استریکا و ده­ها مؤسسه تجاری و ارتباطی دیگر در ایران فعالیت گسترده­ای داشتند. نفت ایران به خاطر سود سرشاری که برای انگلیس آورده بود، ثروت سرشاری برای انگلیس محسوب می­شد که به هیچ وجه حاضر به از دست دادن آن نبودند.[4]

 

اصول تغییر ناپذیر سیاست انگلیس در ایران در دوران رضاخان پهلوی:

   انگلستان طی سالهای 1320-1300 از وجود حکومت مرکزی در ایران حمایت می­کرد و گهگاه با خنثی کردن عملیات جاسوسی همسایه شمالی بر حکومت سر در لاک خود فرو بردۀ ایران منشأ می­گذارد در حالی که منافع بریتانیا در ایران غیرقابل انعطاف و چشم­پوشی بود و این منابع بر هفت اصل استوار بود که عبارت بود از:

اصل اول: نفت ایران باید ارزان بدست آمده و پیوسته در انحصار انگلستان باشد.

انگلستان معتقد بود که نفت ایران با صلاحدید انگلیس و با کمترین حق­الامتیاز به ایران، باید پیوسته در تملک و انحصار انگلیس باشد.

اصل دوم: ایران دژی محکم در مقابل کمونیسم

جلوگیری از صدور انقلاب سرخ کمونیسم از اهمیت ویژه­ای برای انگلیس برخوردار بود از نظر انگلستان، ایران می­توانست دژی محکم در مقابل کمونیسم باشد هر کدام از رجال ایرانی که به شوروی نزدیک می­شد توسط انگلیسی­ها نابود می­گردید از جمله این افراد می­توان تیمورتاش را نام برد که به خاطر نزدیکی به شوروی توسط رضاشاه منصوب و به زندان افتاد. سندسازی انگلیسی­ها کار خود را کرد و وی را در زندان قصر به طرز فجیعی به قتل رسید.

اصل سوم: تضعیف نگه­داشتن دولت ایران

   برای ضعیف نگه­داشتن ایران، انگلیسی­ها می­کوشیدند تا با سرگرم کردن ایران در مرزها، تحریک عشایر کُرد و بلوچ و تراشیدن ادعای استقلال یا وحدت طوایف و ایلات، سنگ بر سر راه دولت ایران بیندازند.

اصل چهارم: جلوگیری از اعمال قدرت نظامی و دریایی ایران:

انگلستان به شدت سعی می­کرد ایران از داشتن قدرت نظامی و دریایی قوی، محروم بماند تا خود قدرت برتر دریاها مخصوصاً خلیج فارس باشد.

رضاخان نیز که خود را مدیون انگلستان می­دانست اطاعت بی­چون و چرا از سیاست انگلستان را سر لوحه کار خود قرار داد

اصل پنجم: عدم توان نظامی ایران در مقابله با بیگانگان.

   ارتش ایران همچون راه­آهن، بازیچه دست انگلیسی­ها بود. آنها با گماردن عناصر دست نشانده خود در مقامات حساس نظامی، تشکیلات ارتش را طوری پی­ریزی کرده بودند که بتوان آن را با یک ضربه محکم در موقع نیاز آن را از بیخ و بن ویران کرد. پس از شهریور 1320 همانطور که مشاهده شد، اغلب ژنرالها با آن همه نشانها و حمایتهای درخشان افرادی بسیار ترسو، بی­جرأت و ضعیف­النفس از آب درآمده و ثروت به جای وطن برایشان مهم بود.[5]

اصل ششم: حمایت از عناصر خود فروخته برای اجرای سیاست انگلیسی:

در ایران طی دوران بیست ساله، سیاست اطلاعاتی انگلیسی­ها همچنان بر موضوع شناسایی و حمایت از افرادی که خود را در معرض توفانهای خشم دیکتاتوری دیدند، سازماندهی فرماسونرهای قدیمی و عضو پذیری جدید و نیز به خدمت گرفتن اقلیتهایی که خود را در انزوا می­دیدند، استوار شده بود. در رأس فرماسون­ها محمدعلی فروغی بودند که دوبار در دوران سلطنت رضاشاه (1305 و 1312) و یک بار در پایان سلطنت او (پس از وقایع سوم شهریور 1320) به نخست می­رسید.

   تقی­زاده از رجال سرسپرده انگلیسی و عاقد قرارداد 1933 بود که با کمک عده­ای در لندن تبلیغات وسیعی بر علیه رضاخان می­کردند. انگلیسی­ها به جز فراماسون­ها و ناراضیان از افرادی به عنوان مخبر استخدام می­کردند تا جاسوسی برای انگلستان انجام دهند. این افراد به همت­های بالای جامعه رسیدند.[6]

فصل هفتم: گرسنگی و فقر مردم در مقابل ثروت اندوزی اقلیت:

سیاست انگلیس محروم نگه­داشتن ملت ایران بود تا نتواند سر بلند کند و ببیند بیگانه در کشور چه می­کند در سالهای 1320 -1300 به حقوق کارمندان بسیار ناچیز بود که معاش آنان نمی­گذشت. انواع مشروبات و تریاک در دسترس مردم بود.[7] در حالی که شاه ثروت خارق­العاده­ای را تصرف کرده بود. عده زیادی از مردم در فقر به سر می­برند فحشا و بی­بندوباری موجب نگرانی روحانیون و مسئولان اجتماعی شده بود. درآمد سرشار نفت معلوم نبود صرف چه اموری می­شود. مبلغ هنگفتی از این درآمد به حسابهای شخصی شاه و خانواده­اش واریز می­شد. خریدهای کمرشکن اسلحه نیز از جمله اموری بودند که هزینه­های بالایی داشت شرح فقر و گرسنگی مردم در مطبوعات خارج از کشور انعکاس می­یافت. قصرهای فراوانی بر شاه و خانواده­اش و نیز باشگاه­های پر هزینه برای افسران بنا شده بود در حالی که مردم در بدبختی و فقر به سر می­بردند. بیماریهای واگیردار شیوع پیدا کرده بود و آبروی رژیم را می­برد.

اصل هشتم: مسأله بحرین و خودداری انگلیس از استرداد جزیره:

جزیرۀ بحرین از دوران فتحعلیشاه قاجار زیر نفوذ انگلیسی­ها بود و در سال 1258ه.ق همزمان با جنّگ اول هرات و لشکرکشی محمدشاه به آن شهر نیروهای انگلیسی این جزیره را اشغال کردند.[8]

علی­رغم نامه­ها و شکایات مکرر دولت ایران، انگلیسی­ها حاکمیت خود را بر بحرین تحکیم بخشیدند. مردم بحرین که از دخالتهای انگلیس ناراضی بودند از دولت ایران کمک خواستند. انگلیسی­ها نیز برای قطع ارتباط میان ایرانیان بحرین که اکثریت مردم بحرین را تشکیل می­دادند به سیاست دیرینه خود یعنی «تفرقه بیندازد حکومت کن» پناه بردند. آنان اعراب بحرین را تحریک کرده و کمک مالی نیز به آنها نمودند.

   در سال 1927 مجدداً میان انگلیس و عربستان قرارداد 6 ماده­ای امضا شد که طی آن عربستان متعهد به محافظت از مشایخ کویت و بحرین و کلیه سواحل دریایی عمان گردید.  این معاهده مورد اعتراض ایران واقع شد که مالکیت ایران بر بحرین به رسمیت شناخته نشده است. انگلستان نیز مدعی شد که اعتراض ایران وارد نیست و ایران بر بحرین هیچ حقی ندارد. اعتراضهای ایران به جامعه ملل نیز به نتیجه نرسید و این حالات آن قدر ادامه یافت تا جنگ جهانی آغاز شد و با اغلال جامعه ملل اعتراضات ایران بایگانی شد و پس از وقایع شهریور و سقوط رضاخان، آنقدر مشکلات تازه به وجود آمد که دیگر سخن گفتن از بحرین اتلاف وقت بود. بدین ترتیب بحرین به دلیل بی­کفایتی زمامداران و دخالت انگلیسی­ها از دست ایران خارج شد.

 

اقدامات و دخالتهای انگلیس در ایران دوران رضاشاه پهلوی

   انگلستان در فاصله دو جنگ جهانی، سراسر خاورمیانه را تحت نفوذ خود داشت، تعدادی از کشورهای منطقه مانند عراق، فلسطین و ماوراء اردن از طرف جامعه ملل تحت قیمومیت انگلستان قرار گرفته بودند[9] و تعدادی دیگر مانند مصر و عربستان سعودی در نتیجه قراردادهایی حقوق و امتیازات خاصی برای انگلیسی­ها قائل شده بودند. گروه سوم کشورهای خاورمیانه نیز به طور غیر مستقیم زیر نفوذ انگلیسی­ها بودند؛ مانند ترکیه، ایران و افغانستان. انگلیسی­ها پس از جنگ جهانی اول کوشش کردند تا با ایجاد حکومتهای دست نشانده و قوی و با ایجاد یک پیمان دفاعی بین کشورهای خاورمیانه، آن را به عنوان سدی در جلوگیری از نفوذ شوروی به سوی هندوستان و خلیج فارس و چاههای نفت ایران در آوردند. بنابراین سعی در حل اختلافات میان دولتهای منطقه و ایجاد زمینه برای انعقاد پیمان همکاری و عدم تعرض منطقه­ای نمودند.

 

1- پیمان سعدآباد:

پیمانی موسوم به سعدآباد بین کشورهای ایران، عراق، افغانستان و ترکیه مبنی بر عدم دخالت در امور یکدیگر و محترم نگه­داشتن خطوط مرزی یکدیگر، در کاخ سعدآباد به امضا رسید. این پیمان که مورد افتخار رضاشاه بود هم از لحاظ مادی و هم از لحاظ سیاسی به زیان دولت ایران و به نفع سه کشور دیگر بود. زیرا ارتفاعات آرارات که از موقعیت سوق­الجیشی برخوردار بود به ترکیه واگذار شده بود و مبالغ هنگفتی از درآمد کشتی­های نفتکش نصیب عراق گردد.[10] در جریان حمله متفقین به ایران در شهریور 1320 هیچیک از هم­پیمانان ایران به یاری ما نشتافتند و حتی عراق خاک خود را پایگاه حمله انگلستان به ایران قرارداد به این ترتیب بیهودگی این پیمان به اثبات رسید.

 

2- قرارداد 1933:

  قرارداد 1933 شرکت نفت ایران و انگلیس با دولت ایران، مبنی بر امتیاز جدید نبود؛ بلکه در واقع تجدید نظری در امتیاز 1901 دارسی بود که طرفین از مدتها پیش خواهان تجدید نظر در آن بودند.

  قرارداد 1933 بین حسن تقی­زاده از طرف ایران، و سرجان کدمن رئیس هیئت مدیره شرکت نفت ایران و انگلیس در تهران امضا گردید.

   سهم ایران از درآمد نفت از 16 درصد به 20 درصد افزایش و طول مدت قرارداد 60 سال بود. با جنگ دوم جهانی هر چند قیمت نفت بالا بود؛ اما درآمد ایران از نفت ثابت ماند. درآمد ایران به 16 میلیون لیره می­رسید؛ اما درآمد شرکت نفت به 33 میلیون لیره یعنی بیش از دو برابر سهم ایران بود. درآمد دولت انگلیس از نفت ایران به عنوان مالیان بیش از سه برابر وجوه پرداختی بر دولت ایران بوده و اگر سود خالص شرکت و مالیات پرداختی به دولت انگلستان را جمع کنیم در واقع دولت انگلیس و شرکت نفت جمعاً بیش از پنج برابر ایران یعنی صاحب اصلی نفت از فروش نفت ایران سود بردند.

 

3- اهمیت استراتیژیک ایران برای متفقین:

   پس از گرایش رضاشاه به آلمان و حضور گسترده آلمانی­ها در ایران، انگلیس که منافع خود را در خطر دید با کمک سایر متفقین و برای بستن نفوذ آلمان در ایران (به خاطر جنگ متفقین در اروپا بر علیه تجاوزات آلمان) و با شعار جلوگیری از نفوذ فاشیسم در ایران، به میهن، حمله کرد.[11]

   نیروهای انگلیس به بهانه بیرون نکردن عمال آلمانی از ایران مبادرت به عبور نیروهایشان از ایران کردند و نیروهایشان مشغول پیشروی در ایران شدند. بدین ترتیب ایران در سوم شهریور 1320 به اشغال نیروهای متفقین درآمد.

   با اشغال ایران، رضاشاه که در پناه انگلیسی­ها به قدرت رسیده بود، با دسایس همانها نیز بر کنار و به جزیرۀ موریس تبعید شد و در همانجا مُرد. بدین ترتیب صفحات دیگری از دخالت بیگانگان بالأخص انگلیس در ایران ورق خورد و سر سپرده­های را کنار و مُهره دیگری را روی کار آوردند.

 


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ یک شنبه 26 آذر 1391برچسب:, ] [ 23:19 ] [ موسی الرضا ]

روابط سیاسی ایران و انگلیس در تاریخ معاصر ایران

(از دوره قاجار تا رضاخان)

در زمان فتحعلی شاه قاجار
ابتدا از سوی دولت انگلستان شخصی به نام "سرهار فورد جونز" در بهار 1224ق/ 1809م برای بار دوم به ایران آمد و موفق به انعقاد موافقت نامه ای با شاه گردید که به موجب آن هیچ یک از کشورهای اروپایی اجازه عبور از ایران را برای رسیدن به هندوستان نداشته باشد این قرارداد بیشتر از ترس حمله فرانسوی ها به هند بود. دولت انگلستان نیز متعهد شد که حاکمیت ایران را بر خلیج فارس به رسمیت شناخته و در صورت حمله یکی از کشورها حتی متحدین انگلیس، دولت انگلستان کمک نظامی بفرستد… در ژوییه 1810 دولت انگلیس سفیری به نام "سرگور اوزلی" در ایران تعیین کرد که به همراه "میرزا ابوالحسن خان ایلچی" به ایران آمد. هم چنین یک هیأت از افسران انگلیسی تحت ریاست "ماژور کریستی" پس از ورود به ایران به تحکیم مواضع و استحکامات ایرانیان در طور رود ارس و هم چنین آموختن فنون نظامی به سپاه عباس میرزا پرداختند.(1) سرگور اوزلی سپس فتحعلی شاه را مجبور به امضاء عهدنامه گلستان کرد زیرا در 1812م انگلیس و روس قرارداد دوستانه ای بسته بودند. از طرفی سفیر مختار انگلیس مک دو نالد در امضاء عهدنامه ترکمنچای نقش مهمی را دارا بود.
در زمان (ناصرالدین شاه) و امیرکبیر
پس از اشغال جزیره آشوراده توسط ترکمن ها (که به گفته اغلب مورخین این کار با تحریک انگلسی ها صورت گرفت) و قتل عام سربازان روسی، مورخین بر این عقیده اند که "امیرکبیر" برای جلوگیری از نفوذ روس ها به ایران و از طرفی وجود خطری که از سوی عثمانی ها ایران را تهدید می کرد ناچاراً امتیازی به انگلستان داد که به موجب آن به انگلیسی ها اجازه داده شد که به مدت 11 سال به بهانه جلوگیری از برده-فروشی به جست و جوی کشتی ها در خلیج فارس و دریای عمان که در دروازه های غربی هند محسوب می-شوند، بپردازند.(2)
عهدنامه صلح پاریس (1857م)
پس از آن که انگلستان با تحریک، امرای افغان را از طریق جاسوسی به جان هم انداخت و از سویی قوای ایران به فرماندهی حسام السلطنه را برای حمله به هرات (افغانستان، تحریک کرد و حسام السطنه هرات را تصرف کرد که نهایتاً شکست خورده و عاقبت با وساطت فرانسه (ناپلئون سوم) معاهده صلح برقرار شد. در بررسی این قرارداد باید گفت که انگلیس ها به آرزوی 50 ساله خود در ایران رسیدند زیرا ایران پذیرفت که نسبت به هرات و افغانستان هیچ گونه ادعایی نداشته باشد و استقلال آن را به رسمیت بشناسد و قوایِ خود را فوراً از آن منطقه احضار نماید و بنادر عباس و چاه بهار را به مدت بیست سال به سلطان مسقط اجاره دهد و انگلیسی ها نیز متعهد شدند که قوای خود را از نواحی متفرقه تخلیه نموده و آن ها را به ایران پس دهند. (برای اطلاع بیشتر به تاریخ روابط ایران و انگلیس محمود محمود جلد 3 و 2 مراجعه شود.)
تأسیس خط تلگراف در ایران و نتایج آن
در اواسط قرن 19 (یعنی در 1864 میلادی) انگلیس موفق به تأسیس خط تلگراف لندن- هندوستان از طریق ایران و خلیج فارس شد، به اضافه آن که بر فعالیت های بازرگانی شرکت های مختلف انگلیسی در ایران افزوده شد و انگلیسی ها توانستند امتیازات فراوانی به دست آورند. گرچه در نظر اول تأسیس خط تلگراف اقدامی جدا از مسایل سیاسی اجتماعی، اقتصادی ایران و روابط آن با انگلستان جلوه می کند ولی از آن جا که با اهداف درازمدت انگلستان در جنبه های مختلف سیاسی اقتصادی نظامی همراه بوده منشأ تحولات و اثرات عمدتاً زیان باری برای ایران گردید که به برخی از اثرات مثبت و منفی آن اشاره می شود:
1. نقطه آغاز ارتباط ایران به گونه جدید آن با ممالک اروپایی و سپس پیوستن ایران به جامعه ملل بود، البته لرد کر زن می گفت: اگر تلگراف به ایران نمی آمد ایران توسط روس ها بلعیده می شد.
2. ارتباط مرکز ایران با نواحی دیگر برقرار شد و امکان کنترل یاغیان در نواحی مختلف فراهم گردید.
3. موجب ترقی روابط بین ایران و انگلستان شد، بطوری که سرپرستان تلگراف خانه ها با مردم مراوده داشتند و در نزاع های محلی حکم واقع می شوند و با طبابت بر سر راه ها و با گرفتن اخبار و اطلاعات مفید از مردم تلگراف خانه ها به تدریج تبدیل به بست های امن شده و صاحب منصبان انگلیسی با مردم حکم مشاوره را داشتند.
4. استفاده از اطلاعات محلی برای حل اختلافات مرزی ایران (مثل اطلاعات کلد اسمیت بین ایران و حکومت کلات و پیشنهاد خط مرزی بین دو کشور، توسط انگلیس، بدست آوردن اطلاعات لازم از سوی انگلستان به منظور جدایی هرات و افغانستان از ایران و حتی مناطق جنوب شرق ایران.
5. کشف عظیم منابع نفت خود نیز یکی از بزرگترین نتایج این خط می باشد.
امتیاز رویتر (1872 م)
ناصرالدین شاه، به توصیه و اصرار انگلیس ها "میرزا حسین خان سپهسالار" را به صدارت عظمی برگزید. وی اساس سیاست خود را بر هم کاری با انگلستان بنیان نهاده بود لذا در 25 ژوییه 1872 م قراردادی با نماینده "بارون ژولیوس دو رویتر" سرمایه دار انگلیسی امضا کرد که به موجب آن کشیدن راه آهن از بحر خزر تا خلیج فارس و اداره گمرکات و استخراج کلیه معادن از جمله ذغال سنگ و نفت و آهن و سرب و به طور خلاصه کلیه منابع ثروت ملی ایران را با شرایط سهل به مدت 70 سال به این شخص واگذار کرد.(3)
قرارداد 1890 م یا واقعه رژیم (تنباکو)
در 1890 و در زمان ناصرالدین شاه امتیاز اعضای کامل نظارت بر تولید، فروش و صدور تنباکوی ایران به یک امتیازگر انگلیسی (ماژور تالبوت) داده شد که این امر خود نشانه فروش ایران به بیگانگان و در رأس شان انگلستان تلقی می شد. گروه های مخالف با امتیازنامه عبارت بودند از:
1. نمایندگان و مأمورین روسیه و ایرانیان وابسته به آن ها.
2. تجار تنباکو فروش و غیره که حدود جمعیت ایران بودند.
3. علماء روحانی و عده ای وطن دوستان ایرانی مثل سیدجمال الدین اسدآبادی و…
برخی آثار و نتایج مهم نهضت تنباکو (م 1890)
1- نخستین جنبش موفقیت آمیز مردم در تاریخ معاصر ایران محسوب می شود.
2- این واقعه نقطه عطفی در تاریخ مالیه ایران به وجود آورد که موجب گرفتن قرضه هایی از انگلیس و سپس وام های بیشتری از روسیه شد.
3- منجر به تغییر مواضع بریتانیای کبیر و روسیه در ایران شد به طوری که انگلستان متنبه و روسیه نیز از جنبش حمایت کرد.
4- با شکست این امتیاز، از شور و شوق انگلیس ها برای سرمایه گذاری در ایران کاست.
5- پیروزی جنبش در سطح منطقه و حتی جهان از اهمیت بالایی برخوردار بود به طوری که از نظر منطقه ای به عنوان الگویی مبارزه ای تلقی گردید.
6- بر اثر این جنبش روس ها و انگلیس ها رقابت های دیرینه خود را کنار گذاشته و در جهت حصول به منافع بیشتر با هم هماهنگ شدند.
7- مهم تر از همه عامل حضور مردم و علما در صحنه مبارزات بود و مشخص شد که چنان چه مردم از رهبران روحانی و مذهبی خود حمایت و اطاعت کامل نمایند، نتایج درخشانی حاصل می شود.
قرارداد نفت 1901 م و قرارداد 1907 م
با حمایت "سرهنری در اموند وُلف" (نماینده بریتانیا در ایران در دوره ناصرالدین شاه) و راهنمایی و توصیه وی ویلیام ناکس دارسی موفق به بستن قرارداد معروف نفت در 1901 شد. همین طور با توصیح وُلف قرارداد 1907 انگلیس و روسیه و در نتیجه تقسیم ایران به مناطق تحت نفوذ روس و انگلیس، انجام یافت و بدین ترتیب کشور انگلیس موقعیت سلطه گرایانه خویش را در جهت منافع خود مستحکم کرد.(4)
نقش انگلستان در انقلاب مشروطه: 1911-1906
انگلیس ها سعی داشتند با نفوذ در صفوف نهضت و منحرف کردن انقلاب قضایا را به نفع خود تغییر داده و تحکیم سلطه خود بر ایران را در برابر رقابت روس ها، به انجام رسانند و…
قرارداد 1919 ایران و انگلیس
که بین سرپرستی سایکس وزیر مختار انگلیس (و مؤلف کتاب تاریخ ایران دوجلد) و وثوق الدوله به امضاء رسید. که موج عظیمی از مخالفت را در میان مردم و علما و حتی دول بزرگ برانگیخت و عاقبت سیدضیاءالدین طباطبایی که خود مهره سرسپرده انگلیس بود آن را لغو اعلام کرد.
نقش انگلستان در کودتای 1299 رضاخان
که در مبحث بعدی اجمالاً بدان اشاره می گردد.
ب- علل عمده روی کار آمدن رضاخان توسط انگلیسی ها را می توان به شرح زیر خلاصه نمود:
- جلوگیری انگلستان از توسعه نفوذ مارکسیست های روسیه به ایران و سایر نقاط با دو شیوه یکی قدرت نظامی و دیگر با اقدامات عمرانی و رفاهی و ارضاء روحیه ناسیونالیستی.
- گرایش انگلستان به ایجاد مرکزیت سیاسی در ایران برای رسیدن به منافع حیاتی خود.
- خارج شدن شیوه استعمار از قالب کهنه اش و رواج استعمار جدید و نو.
- موفق شدن رضاخان در سرکوب قیام های این دوره (مثل خیابانی، پسیان، جنگل و دشستانی ها و تنگستانی-هاو …)
- تلقی این که ایران دچار بی امنیتی شده است و اهتمام انگلیس بر این کار، به طوری که زمینه لازم را ایجاد می کرد.
- ایجاد محیطی آرام و مطمئن برای حفظ سرمایه های خود (انگلستان)، تربیت کادر ماهر یا متخصص

 


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ یک شنبه 26 آذر 1391برچسب:, ] [ 23:10 ] [ موسی الرضا ]

دوره نخست : رابطه ایران و انگلیس تا پیش از دوره ی قاجاریه

نام دودمان صفویه و اصل و نسب آنها به شیخ صفی الدین اردبیلی ، صوفی اوایل قرن چهاردهم میلادی بر می گردد و در نهایت قشون قبیله ای اسماعیل در سالهای 879 ه.ش  و 880 ه.ش چندمین بار آق قیونلوها را شکست داد و در تبریز تاجگذاری نمود.(1) سپس از شاه اسماعیل شاه تهماسب  به قدرت رسید که به تثبیت سلسله صفویه پرداخت که پس از وی پس از 12 سال دسیسه و نیرنگ شاه عباس به قدرت رسید. دوره ی حکومت شاه عباس ( از 967 تا 1008 ه .ش ) دوران اوج اقتدار صفویه محسوب می گردید. در دوره شاه عباس بزرگ ترین خطر ، امپراطوری عثمانی در مرزهای غربی ایران بود. چنین تهدید بزرگی سبب شد تا شاه عباس صفوی به جست جوی متحدان جدیدی به خصوص در میان اروپاییان بپردازد.(2) از طرف دیگر ایران بدنبال ایجاد پیمانی قوی با کشوری اروپایی برای مقابله با استعمار گریهای پرتغال بود و این دوره مقارن با حکومت جهانگیر شاه در هند بود و همچنین مصادف با آغاز تکاپوی انگلیسی ها برای استقرار در بنادر هند و مقارن با دورانی است که دولت مرکزی هند توجه خویش را به معضل حضور خشن و بی قانون پرتغالی ها در سواحل و آبهای منطقه معطوف داشته است. بدینسان، ارتباط انگلیسی ها با جهانگیر فرآیندی مشابه ارتباط آنان با شاه عباس داشت. هر دو قدرت مسلمان منطقه از یکه تازی دریایی پرتغالی ها در رنج بودند و سرانجام ناوگان دریایی انگلیس را ابزاری مفید برای اخراج ایشان یافتند.(3) پرتغالی ها که می خواستند سلطه ی نظامی بر آسیا برقرار سازند بر اثر قدرت نظامی صفویه در سال 1001 ه .ش شکست خوردند، ایران در آن سال به یاری نیروی دریایی انگلسستان توانست پرتغالی ها را از جزیره های قشم و هرمز بیرون اندازد و مرکز تجارت را به بندر گمبرون با نام جدید بندر عباس به خاک اصلی ایران منتقل نماید.(4)

در زمینه تجارت و بازرگانی نیز پیش از این شاه عباس به چارلز اول پادشاه انگلستان ، نامه ای نوشت که در آن وی از پادشاه انگلستان می خواست تا ضمن اعزام نمایندگانش و برقراری روابط متقابل با ایران ، با تاجاران و بازرگانان ایران به خوبی رفتار کند . (5)

به هر حال در این دوره ایران ضمن برقراری رابطه با انگلستان ، رابطه خوب و نزدیکی با هلندی ها و بعد فرانسوی ها برقرار نمود.

دوره دوم : ایران و انگلیس در دوره ی قاجاریه :

ایران در دوره ی قاجاریه که از سال 1179 ه .ش تا 1304 ه .ش را در بر می گرفت حوادث مختلفی را تجربه نمود، جنگ های ایران و روسیه و قراردادهای ننگین پس از آن ، واگذاری امتیازات مختلف به استعمارگران از جمله روسیه و انگلیس ، انقلاب مشروطیت و جنگ جهانی اول از مهمترین اتفاقات در این دوره محسوب می گردد.

نوع رابطه ایران با این دو کشور توامان قابل بررسی است و در این زمینه در ابتدا به سخنی از ناصرالدین شاه که ولف کاردار سفارت بریتانیا در تهران نقل نموده است، بسنده می کنیم :

« تضاد موجود در روسیه با انگلستان طوری است که اگر بخواهم برای یک گشت و گذار یا شکار به شمال ، شرق یا غرب کشورم بروم باید با نماینده ی دولت انگلستان مشورت کنم و اگر بخواهم به جنوب بروم باید نظر روسیه را جویا گردم .» (6)

دوره حکومت قاجاریه را که سر تا سر قرن نوزدهم را در بر می گرفت در واقع قرنی بود که اوج استعمار و استثمارگری کشورهای اروپایی محسوب می گردید و قدرت های اروپایی مستعمرات مختلفی را برای خود دست و پا نموده بودند که در صدر این قدرت های استعمارگر بریتانیا قرار داشت. ایران برای انگلستان حائز اهمیت فراوانی بود زیرا با توجه به موقعیت ژئوپلیتیکی ، ایران پلی برای اتصال با هندوستان مرکز مستعمراتی بریتانیا بود از طرقی روسیه نیز بدنبال عمل وصیت تزار سابق خود جهت دستیابی به آبهای گرم بود که به همین خاطر خواه ناخواه ایران به مرکز تقابل و درگیری این دو قدرت تبدیل شد.(7) برای نمونه در سال 1813 میلادی در زمان سلطنت فتحعلی شاه قاجار ، معاهده صلحی در قریه انگلستان بین ایران و روسیه منعقد شد که در پی آن عهدنامه، مناطقی از خاک ایران جدا شده و به خاک روسیه ضمیمه شد. نوشتن این عهدنامه بر عهده پسر گوراوزلی دیپلمات بریتانیایی اولین سفیر بریتانیا در ایران بود. (8)

به هر ترتیب بریتانیا در زمینه های مختلف سیاسی ، اقتصادی ، فرهنگی ، اجتماعی ، تجاری و غیره در این دوره فعالیت های گسترده ای داشت. در زمینه ی تبلیغ دین مسیحیت نیز فعالیت هایی را در ایران داشت از جمله تاسیس " انجمن میسیونری کلیسای انگلستان " که عمدتا در شهرهای جنوبی اصفهان ، کرمان ، یزد و شیراز متمرکز بود.(9)

در زمینه اقتصادی در این دوره ایران در تماس با اقتصاد جهانی ، موجب پیدایش فشار برای ایجاد اصلاحات و نوسازی پاره ای از نهادها گردید اما حاصل آن مرکزیت قدرتمند دولت قاجار نبود. سرمایه داری از خارج وزیر پوشش دو رقیب قدرتمند روسیه و بریتانیا به ایران وارد شد و در حالی که دو قدرت نامبرده امید به کنترل تمام ایران از مرکز واحد را از دست داده بودند.(10)

به هر حال انگلیس در دوره قاجاریه امتیازات متعددی را از شاهان ایران اخذ نمود که ذیلا به چند مورد آن اشاره می شود :

امتیاز رویتر

نخستین امتیاز عمده ای که در ایران برای بهره برداری از معادن کشور و از جمله معادن نفت به خارجیان اعطا شد، به دوره ناصرالدین شاه باز می گردد. در سال 1872 ناصرالدین شاه این امتیازنامه را امضا نمود که براساس بارون جولیوس دو رویتر از اتباع انگلستان در قبال اعطای وامی به ناصرالدین شاه امتیازی را کسب کرد که به موجب آن ، امتیاز انحصاری راه سازی ، ساختن راه آهن ایران و استخراج کلیه معادن ( به جز طلا، نقره و سنگ های قیمتی ) و ایجاد تاسیسات آبی ، قنوات و کانال ها و استفاده و بهره برداری از جنگل هایی را به مدت هفتاد سال و استفاده و نظارت بر گمرک ایران را به مدت بیست و پنج سال تصاحب می کرد.(11)

گرچه این امتیاز به واسطه مخالفت های داخلی و فشار روسها عملا به نتیجه نرسید ولی به قول جرج کرزن وزیر امور خارجه انگلیس این امتیاز نامه که شاید یکی از نادر ترین و عجیب ترین امتیازاتی بود که از سوی دولتی به یک خارجی واگذار گردید و به موجب آن تمامی منابع طبیعی و صنعتی و اقتصادی کشور در اختیار بیگانگان قرار گرفت و شوق و شعف برای دوستی با انگلیس، صمیمیت و وفاداری نسبت به دولت انگلیس هیچ وقت به این درجه بالا نرفته بود که در زمان صدارت میرزا حسین خان سپهسالار بالا گرفت.(12)

امتیاز دارسی

در سال 1901 دارسی نماینده ای به نام ماریوت به تهران اعزام داشت که با دولت وارد مذاکره شود و امتیازی تحصیل نماید و در نتیجه قرار دادی بین امین السلطان صدر اعظم ایران و ماریوت نماینده دارسی منعقد شد که به موجب آن، امتیاز استخراج و بهره برداری از نفت در سراسر ایران به استثنای 5 ایالت آذربایجان ، گیلان ، مازندران ، گلستان و خراسان به مدت 60 سال به دارسی واگذار گردید که به نام امتیاز دارسی معروف است و در 28 مه 1901 میلادی مظفرالدین شاه امتیازنامه را امضا کرد.(13) در واقع این امتیاز نخستین قرارداد نفتی ایران بود.

انگلیس و انقلاب مشروطیت

یکی از علل ظهور انقلاب مشروطیت در ایران بی شک تحمیل قراردادها و امتیازات به روسیه و انگلیس بوده است. اما نقش مثبتی که سفارت بریتانیا در تهران در حمایت از آزادی خواهان مشروطه طلب ایفا کرد و بست نشینی مشروطه خواهان در سفارت نام نیکی از پادشاهی متحده را در میان مردم تا پیش از قرارداد 1907 باقی گذاشت و مراوده و مکاتبه روحانیون ایرانی و رهبران مشروطه را با سفیر و سفارت ، عادی و معمولی ساخت؛ کاری که به نوشته دنیس رایت سفیر پیشین بریتانیا در تهران، «  سرمایه بزرگ و جاودانه ای برای دولت فخیمه فراهم آورد. » (14)

قرارداد 1907

در اوایل قرن بیستم دو کشور روسیه و انگلیس به دنبال نزدیکی به یکدیگر بودند به همین خاطر دو کشور مذاکرات طولانی و مفصلی را از ماه مه 1906 آغاز نمودند که سرانجام در ماه اوت 1907 به نتیجه رسید. کنوانسیون 1907 به رقابت های استعماری دو کشور در آسیا پایان بخشید و طبق معمول این زمان دو کشور مناطق نفوذ خود را در آسیا تعیین و آن را سنگ بنای همکاری های سیاسی و نظامی خود در اروپا قرار دادند . اختلاف نظرهای مربوط به ایران  ، افغانستان و تبت می شد که طبق کنوانسیون فوق مقرر گردید که ایران به سه منطقه نفوذ ( روسیه در شمال ، انگلیسی ها در جنوب شرقی و منطقه بی طرف مرکزی ) تقسیم گردد.(15)

قرارداد 1919

پس از انقلاب اکتبر 1917 در روسیه  این کشور به لغو تمامی قرار دادهای استعماری دوره تزاری پرداخت و انگلیس این فرصت را مغتنم شمارده و به دنبال دستیابی به امتیازات هر چه بیشتر در ایران بود.در این سالها یکی از دولتمردان بر اوضاع سیاسی ایران سلطه کامل داشت و او وثوق الدوله نخست وزیر طرف ثانوی امضا کننده قرارداد 1919 ایران و انگلیس بود.

انگلیس ها به طور محرمانه با وثوق الدوله نخست وزیر وارد مذاکرات برای انعقاد قراردادی شدند که شباهت بسیاری به قرارداد تحت الحمایگی داشت که  بریتانیا کبیر به موجب آن مسئول تشکیلات ارتش و خزانه ایران شد و تعداد مستشار انگلیسی می بایست در کار ادارات مختلف دولتی ایران همکاری داشته باشند.(16)

در این قرارداد انگلیس اهداف سیاسی مختلفی را دنبال می نمود. علاقه و توجه بیش از حد به گوهر یکتای امپراطوری بریتانیای کبیر، هندوستان و ترس و وحشت از روسیه الهام بخش اعتقادات و خط  مشی سیاسی انگلستان بود و لذا همواره در رویای ایجاد و زنجیره ای از کشورهای حائل از مرزهای شمالی هندوستان تا دریای مدیترانه بود تا گوهر گرانبهای امپراطوری را چون گنجی در دژ مستحکم خود حفظ نمایند.(17)

خلاصه آنکه هدف انگلیس از قرارداد1919 به وجود آوردن ایرانی بود که حکومت مرکزی مقتدر و فرمانبردار انگلستان برخوردار باشد و در عین حال کشوری نه تنها روابط و تمایلات دوستانه با انگلستان داشته باشد بلکه دست نشانده بریتانیا باشد.

دوره سوم : رابطه انگلستان در زمان پهلوی اول ( رضا شاه)

سه روز بعد از کودتا در 6 اسفند 1299، احمد شاه فرمان نخست وزیری سید ضیاالدین را امضا کرد. رضا خان نیز با لقب سردار سپه به ریاست لشکر قزاق منصوب شد. اکنون دیگر قرارداد وثوق الدوله اثر وجودی خود را از دست داده بود و انگلیسی ها توانسته بودند از طریق کودتا منظور خود را که حفظ ایران تحت سلطه و نفوذ شام بود عملی سازند به این جهت وقتی در سوم فروردین 1300 دولت جدید طی یادداشتی به سفارت انگلیس الغای رسمی قرارداد 1919 را تقاضا نمود، دولت بریتانیا آن را با اشتیاق پذیرفت.(18)

دولت انگلیس پس از پی بردن به وجود نفت فراوان در ایران خود نیز وارد حوزه ی فعالیت های نفتی ایران شد و به واسطه حوادث سیاسی پس از کودتای 1299 شمسی در ایران و قدرت گرفتن رضا خان در کشور، به تدریج قدرت دولت مرکزی در کشور تقویت شد و با از میان رفتن قدرت خوانین بختیاری و شیخ خزعل شرکت نفت ایران و انگلیس روابط بیشتری را با دولت مرکزی در تهران برقرار کرد.(19) یکی از اتفاقات مهم در روابط ایران و انگلیس امضای قرارداد 1933 بود که رضا شاه پس از پی بردن به مضرات قرارداد دارسی پس از امضای قرارداد آرمیتاژ اسمیت، تصمیم به تغییرات اساسی در امتیازنامه دارسی گرفت. در نهایت پس از کش و قوس های فراوان در سال 1932 شرکت با انتشار حساب مالی خشم دولتمردان ایرانی را بر انگیخت و این امر سبب شد دولت ایران از دریافت حق الامتیاز خودداری کند و در نهایت سید حسن تقی زاده، وزیر دارایی وقت ایران به دستور رضا شاه، به شرکت اطلاع داد که ایران امتیاز دارسی را لغو کرده است. در نامه وزیر دارایی ایران به مدیر شرکت نفت جنوب ، آمادگی تهران برای اعطای امتیاز جدیدی که در آن انصاف و عدالت رعایت شده باشد، اعلام شده بود. (20)

در زمینه ارزیابی قرارداد 1933 و مقایسه آن با امتیاز دارسی دیدگاه های مختلفی مطرح شده است. دولت وقت ایران امضای این قرارداد را پیروزی بزرگی برای کشور قلمداد می کرد. در حالی که اکثر محققان ایرانی ، قرارداد 1933 را مورد انتقاد قرار داده و معایب آن را بیش از مزایای آن ذکر کرده اند. به طور کلی می توان گفت بدترین عیب این قرارداد که زیانهای شدیدی برای کشور در برداشت تمدید 30 ساله امتیاز دارسی بود.(21)

به طور کلی در این دوره انگلیس در ذهن ایرانیان هنوز قدرت مسلط در ایران بود. اما واقعیت آن بود که لندن زیاده از حد سرش شلوغ بود، کمبود پول داشت و هنگامی که با مخالفت یکپارچه ایرانیان با خود مواجه شد گزینه های سیاسی اندکی در اختیار داشت. به هر حال رضا شاه در نظر انگلیسی ها عامل ثبات در مرزهای هند، عراق و روسیه محسوب می گردید.(22)

دوره چهارم: انگلیس و دوره ملی شدن صنعت نفت

با اشغال ایران (1320) از سوی متفقین ، نظام خودکامه ی رضا شاهی برچیده شد، نیروهای اجتماعی ایران که تا آن زمان در منگنه ی فشار بودند آزاد شدند. این نیروها به دنبال احیای مطبوعات آزاد، سازمانهای سیاسی و درگیر شدن در جنبشهای اجتماعی بعد از جنگ دوم جهانی، به این آزادی ها واکنش نشان دادند.(23)

باید اذعان داشت که بسیاری از تحولات در روابط خارجی ایران در این دوره متاثر از ساختار دو قطبی پس از جنگ جهانی دوم قرار داشت. در سالهای پس از جنگ انگلیس در بلوک غرب و زیر نظر امریکا تعریف می شد پس بنابراین بسیاری از اتفاقات حاصله بین دو کشور حاصل یک بعد کلان تر در نظام بین الملل می باشد به این معنا که در بسیاری از مسائل که انگلیس به بن بست با ایران بر می خورد متوسل به قدرت بزرگ تر در بلوک غرب یعنی ایالات متحده می گردید. به هر حال نقش انگلیس در این سالها را باید حول دو اتفاق مهم یعنی ملی شدن صنعت نفت ایران و همچنین کودتای 28 مرداد تحلیل نمود.

ملی شدن صنعت نفت ایران

در این دوره (1320 تا 1332) دومین جنبش اجتماعی توده ای قرن بیستم سراسر ایران را فرا گرفت. مبارزه ملی کردن نفت به رهبری محمد مصدق هم نظیر انقلاب مشروطیت، ملت را رویاروی شاه و قدرت های خارجی قرار داد، به ائتلاف مردمی گسترده ، چند طبقه و شهری انجامید و به دنبال پیروزیهای درخشان اولیه با تفرقه ی داخلی و مداخله ی خارجی روبرو شد و به شکست انجامید.(24)

در سالهای پس از جنگ جهانی دوم، مواد مبهم و دو پهلوی قرارداد 1933 ، همگی به نفع شرکت تفسیر شد و سود طرف انگلیس از قرارداد مذکور افزایش فوق العاده ای پیدا کرد و پس از اینکه موافقت نامه قوام سادچیکوف رد شد دولت ایران موظف گردید اقدامات لازم را برای استیفای حقوق ایران از شرکت نفت جنوب به انجام برساند. ظاهرا انگلیسی ها در ابتدا تصور می کردند بندهای این قانون ، صرفا به منظور ایجاد موازنه و با انگیزه سیاسی مطرح شده است. بدین معنا که مجلس خواسته است ضمن پاسخ منفی به شوروی ها، برای حفظ موازنه، شرکت نفت جنوب را نیز به صورت ظاهری مورد چالش قرار دهد.(25)

هر ترتیب مذاکراتی میان دولت های قوام، هژیر و ساعد با نویل گس ، نماینده شرکت، برای رفع اختلافات و دستیابی به توافق جدید انجام شد که نهایتا در تیر ماه 1328 قراردادی موسوم به قرارداد الحاقی گس گلشائیان میان نماینده شرکت و وزیر دارایی کابینه ساعد به امضا رسید.

انتخابات مجلس شانزدهم در بهمن ماه 1328 بر اثر فشار گروه های ملی گرا در تهران تجدید شد و دکتر مصدق به عنوان وکیل اول تهران به مجلس راه یافت و ترتیب با وجود دسیسه چینی های عوامل انگلیس برای اعمال کنترل بر روند انتخابات همه چیز بر وفق مراد آنها پیش نرفت. در چنین شرایطی انگلیس با نگرانی تحولات اوضاع در ایران را دنبال می کرد.(26)

با انتخابات دکتر مصدق به سمت نخست وزیری باید اذعان نمود که در آن سالها اقتصاد ایران حول محور نفت متمرکز شده بود. مصدق بنا به دلیل اقتصادی و سیاسی اخلاقی، نفت را ملی کرد. از نظر اقتصادی مصدق احساس می کرد « با در آمد نفت تمام نیازهای بودجه تامین می شود. می توانیم با فقر ، بیماری و عقب افتادگی مردممان مبارزه کنیم. »(27) به هر حال با اتفاقات صورت گرفته در عمل نفت ایران از سال 1330 با سازماندهی بریتانیا در سطح بین المللی تحریم شده بود و محاصره ی نظامی ایران از سوی بریتانیا نیز مشکلات را بیشتر می کرد.

در هر صورت در پی ملی شدن صنعت نفت ایران، دولت انگلیس آمادگی خود را برای امضای قرارداد مبتنی بر تقسیم مساوی سود با ایران اعلام و در ضمن تهدید کرد در صورت عدم مصالحه بر سر این شرایط و یا ارجاع موضوع به حکمیت دعوی خود را به دیوان دادگستری بین المللی در لاهه ارائه خواهد کرد.

در طول مبارزات ملی شدن نفت و طی تماسهایی که میان حکومت مصدق با دو کشور امریکا و انگلستان و مجامع بین المللی صورت گرفت، پنج پیشنهاد برای حل اختلاف نفت به شرح ذیل مطرح شد :

1)     پیشنهاد جکسون،

2)     پیشنهاد استوکس،

3)     پیشنهاد بانک جهانی،

4)     اولین پیشنهاد مشترک انگلستان و امریکا،

5)     دومین پیشنهاد مشترک انگلستان و امریکا،

که تمامی پیشنهادهای فوق از سوی دولت مصدق رد شد و اینکه چرا و به چه دلایلی دکتر مصدق پیشنهادهای پنجگانه فوق را و طرح های دیگر پیشنهادی خارجیان و ایرانیان برای حل و فصل بحران نفت را رد کرد، جای بحث بسیار دارد که از موضوع این گفتار خارج است.

در هر حال مصدق در پیام رادیوی خود در بعد از ظهر 30 خرداد 1330 ضمن اعلام خلع ید از شرکت نفت انگلیس و ایران خطاب به ملت ایران می گوید : « امروز روزی است که ما ایرانیان می توانیم صفحه جدید و مقدسی در حیات سیاسی اجتماعی خود باز کنیم و پس از 50 سال سلطه انگلستان دوره نوینی را در برابر جهانیان و نسل آینده آغاز نماییم. »(28)

در روز 8 اردیبهشت 1330 محمد رضا شاه تحت تاثیر افکار عمومی، مخصوصا نیروهای آگاه جامعه، دکتر مصدق را بر خلاف میل باطنی خود اجبارا به نخست وزیری منصوب کرد. پس از تصویب قانون ملی کردن صنعت نفت، نخست وزیری مصدق دومین شکست فاحش و تعیین کننده سیاست خارجی انگلستان در ایران محسوب می شد و این در حالی بود که این کشور تمام تلاش خود را در جهت جلوگیری از به قدرت رسیدن مصدق انجام داده بود.

در مجموع از تصویب قانون ملی کردن صنعت نفت تا سقوط مصدق، ایران در روابط با انگلستان به ترتیب چهار مرحله را پشت سر گذارده است :

1)     مرحله ملی کردن صنعت نفت در سراسر ایران؛

2)     خلع ید از شرکت نفت انگلیس و ایران و به عهده گرفتن اداره دستگاه عظیم صنایع نفت جنوب؛

3)     پیروزی در سازمانها و دادگاه های بین المللی علیه دعاوی شرکت نفت ایران و انگلیس؛

4)     تلاش برای صدور نفت به خارج و شکستن حلقه محاصره اقتصادی بین المللی علیه ایران.(29)

کودتای 28 مرداد و نقش انگلیس :

کودتای 28 مرداد 1332 به چه دلایلی صورت گرفت. دانشمندان علوم اجتماعی و تاریخ نگاران بر نقش عواملی چند تاکید کرده اند. ذبیح و آبراهامیان بر نقش عوامل داخلی مثل اهمیت اشتباههای مصدق یا تقویت روزافزون محافظه کاران داخلی مخالف مصدق انگشت نهاده اند. کرمیت روزولت ( یکی از دست اندرکاران سیا در کودتا ) و گازیوروسکی بر نقش عوامل خارجی تاکید کرده و گفته اند کودتا بدون مداخله امریکا امکان موفقیت نداشت. معدودی از صاحبنظران مثل کدی، کاتوزیان و به درجه کمتری کاتم، بر اهمیت عوامل داخلی و خارجی هر دو -  تاکید کرده اند. (30)

در این برهه زمانی رقابت بین انگلستان و امریکا در دو زمینه روز به روز تشدید می شد؛ یکی در سیاست و بویژه رقابت بر سر نفوذ در الیگارشی سنتی سیاسی و دیگری در منابع و صنایع نفت ایران در همین حال، دو کشور در خصوص جلوگیری از گسترش نفوذ شورویها در ایران به توافق رسیده بودند و سیاست مشترکی را در مقابل اتحاد شوروی دنبال می کردند. (31)

باید به این موضوع توجه نشان داد که نوع رابطه امریکا و انگلیس در قبال دولت مصدق بستگی به تحولات نظام بین الملل نیز داشت . حفظ ایران به دلایل ژئوپلتیکی و ژئواستراتژیکی در هر صورت برای بلوک غرب لازم می نمود؛ بنابراین تصمیم گیری درباره کودتا پس از مباحث و گفتگو های درون بلوکی به نتیجه رسید در اردوی کودتا گران ، بریتانیا ، ایالات متحده امریکا و جمعی از عناصر محافظه کار ایرانی، طرح و اجرای یک رشته عملیات را بر عهده گرفتند، عملیاتی که به سقوط مصدق انجامید. طرح اول را سازمان  جاسوسی انگلستان و وزارت امور خارجه آن کشور در ژوئن 1951 تهیه کردند. انگلیسی ها در پاییز سال 1330 درصدد حمله به آبادان بودند اما ترومن حاضر به حمایت از اقدام آنها نشد و در عوض بریتانیا را به مذاکره با ایران تشویق کرد. طرح مشترک و جدی کودتا توسط دو دولت بریتانیا و ایالات متحد امریکا در اواخر سال 1331 تهیه شد. که کارکنان سفارت بریتانیا وادار به ترک ایران شدند و آیزنهاور به جای ترومن به کاخ سفید رفت. مقامهای دو کشور بریتانیا و امریکا دیدار کردند و در مورد سرنگونی دولت مصدق و انتصاب فضل اله زاهدی به نخست وزیری به توافق رسیدند، نام رمزی عملیات « پاکسازی» را آژاکس نهادند. فورن 440

به رقم همه فعالیتهای حساب شده انگلیسی ها و امریکایی ها و با وجود اینکه امیدواری زیادی به پیروزی کودتای 25 مرداد می رفت، طرح نخستین عملیات آژاکس با ناکامی روبرو شد، چراکه هم حکومت و هم مردم از اقدام سرنگونی اطلاع یافته بودند به هر حال روزولت مجری اصلی عملیات آژاکس در 28 مرداد توانست کودتای شکست خورده را به کودتای پیروز تبدیل کند و حکومت مصدق را بر اندازد . در مجموع از طرح و اجرای عملیات آژاکس و نقش انگلیس می توان به این نتیجه دست یافت که فکر دخالت نظامی در ایران از اینتلیجنس سرویس انگلستان سرچشمه می گرفت و تغییر حکومت در دو کشور انگلیس و امریکا موجب برطرف شدن اختلاف نظرها شد، به صورتی که دو کشور در براندازی دکتر مصدق با یکدیگر کاملا همکاری داشتند. از سویی همبستگی و اتحاد بین این دو بازیگر نظام بین الملل و سکوت و بی اعتنایی شوروی نمی تواند به تنهایی عملیات آژاکس را توجیه کند. (32)

دوره پنجم : انگلیس و رژیم پهلوی دوم

پس از کودتای 28 مرداد و بازگشت محمد رضا شاه به ایران رابطه سیاسی  بین ایران و انگلستان که در جریان ملی شدن صنعت نفت به حالت تعلیق و حتی قطع روابط منجر شده بود به حالت عادی بازگشت و راه برای توافق بر سر حل بحران نفت هموار شد و نهایتا قضیه نفت ایران در قراردادی که بین امینی و پیچ طرف اول یعنی ایران شامل دولت و شرکت ملی نفت ایران و طرف دوم یعنی هفت شرکت نفتی خارجی معروف به هفت خواهران نفتی شامل پنج شرکت امریکایی هر کدام با هشت درصد جمعا چهل درصد و شرکت نفت بریتیش ، پترولیوم ( BP ) با چهل درصد و شرکت هلندی رویال دات شل با چهارده درصد بودند و البته خواهران هشتمی نیز برای آنها تحت عنوان شرکت نفت فرانسه وجود داشت که شرکت اخیر جزو شرکت های آنگولوساکسون محسوب نمی شد. در واقع این قرارداد حاصل سه سال و نیم مبارزه مردم ایران برای ملی کردن صنعت نفت را نادیده می گرفت.

به هر حال دهه 1330 در داخل تحت تاثیر کودتای 28 مرداد و قرارداد کنسرسیوم نفتی و در عرصه نظام بین الملل تحت تاثیر دکترین « پاسخ انعطاف پذیر » امریکا در قطب غرب قرار داشت در واقع پس از این رویدادها تئوری « دائی جان ناپلئون » یا تئوری « توطئه » بیشتر نمود یافت که بر اساس این تئوری همان گونه که در فرانسه قرن 19 هر اتفاقی را به نوعی مرتبط با انگلیس می دانستند این تئوری در ایران نیز با عنوان « کار، کار انگلیسی ها است » در میان دولتمردان ، سیاسیون و به طور عام کل مردم ایران رواج یافت و از این پس هر اتفاقی را مرتبط با نقش انگلیس می پنداشتند. در دهه 1340 که دولت ایران به بالاترین مرحله دست نشاندگی دست یافته بود و به تدریج ایجاد دولتی خودمختار را پایه گذاری می کرد. این مطلب را نه تنها می توان از روند نوسازی اقتصادی و صنعتی کشور مشاهده کرد، بلکه در تغییر نام استراتژی سیاست خارجی از ناسیونالیسم مثبت به سیاست مستقل ملی نمود می یابد . (33)

در اواخر دهه 1340 اتفاق مهم دیگری که غیر مستقیم در ارتباط با منافع ایران و رابطه ایران و انگلیس بود اعلام خروج ناوگان های انگلیس از خلیج فارس در سال 1350 بود که نقش ایران را در منطقه خلیج فارس گسترده تر می نمود گرچه پس از این واقعه ایالات متحده ناوگان خود را در این منطقه جایگزین ناوگان دریایی بریتانیا نمود به هر حال در یک تناسب با افزایش نفوذ و قدرت ایالات متحده در منطقه و ایران از نفوذ انگلستان کاسته می شد.

البته درگیری میان ایران و انگلیس بر سر حاکمیت بر بحرین که در آن زمان بر عهده ایران بود در گرفت که در این قضیه طرح مجدد مسئله بحرین فرصت مناسبی برای ایران فراهم آورد تا باب چانه زنی با انگلستان را به منظور استقرار نیروهای خود در سه جزیره ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک باز نماید. به هر حال ادعاهای ایران بر بحرین در مخالفت با استقلال این کشور ، دعوا را به اوتانت دبیر کل سازمان ملل کشاند و ایران در اسفند 1349 ضمن درخواست از دبیر کل سازمان ملل متحد برای اعمال «مساعی جمیله» صراحتا اعلام نمود ، نتایج بررسی آن سازمان را به شرطی که مورد تصویب شورای امنیت سازمان ملل متحد قرار گیرد خواهد پذیرفت. (34)

و نهایتا با گزارش سازمان ملل متحد و تصویب گزارش گی چار دی توسط شورای امنیت و پس از مبادله یادداشتهایی بین انگلستان و بحرین در 24 مرداد 1350 استقلال بحرین رسما اعلام گردید.

دوره ششم : روابط انگلیس با جمهوری اسلامی ایران

وقوع انقلاب اسلامی در 22 بهمن 1357 در ایران، از اینکه برخلاف پیش بینی ها و حد سیاست به وقوع پیوسته بود جهان را دچار شگفت و شوک نمود. بسیاری از قدرت ها متعجب از اتفاق مذکور، سردرگم و مستاصل در ایجاد رابطه ای جدید با جمهوری اسلامی ایران بر آمدند.

وقتی امام خمینی (ره) در 15 بهمن 1357 مهندس مهدی بازرگان را به نخست وزیری موقت حکومت جدید تعیین کرد، اولویت نخست دولت او پایان دادن به اتحاد عملی و چاکر منشانه ی رژیم شاه با ایالات متحده و استوار ساختن مناسبات دو کشور بر پایه ی برابری بود. بازرگانان سیاست خارجی خویش را بر پایه ی «توازن» استوار ساخت؛ اصلی که ریشه آن به سالهای 1227-1230 باز می گشت؛ یعنی زمانی که برای نخستین بار میرزا تقی خان امیر کبیر در دوران کوتاه صدراعظمی خود این اصل را به جد در سیاست خارجی ایران معمول ساخت. هدف از این اصل، حفظ استقلال ایران در برابر انگلیس و روسیه از طریق در پیش گرفتن منش «بیطرفی» یا عدم تعهد بود.(35)

در واقع چهارچوب کلی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران را در دوره ی نخست وزیری مهندس بازرگان را نه تنها با انگلیس بلکه با کل بلوک غرب و بلوک شرق را باید براساس «مصلحت محوری و یا واقع گرایی» دانست. در حالی که سیاست خارجی ایران در سالها بعدی و در دوران جنگ با عراق از این گفتمان فاصله گرفته و چهار چوب سیاست خود را براساس گفتمان «ارزش محور یا آرمانگرا» قرار داد(36) که همین سیاست بیش از پیش موجب فاصله گرفتن از قدرتها و خاصه انگلیس گردید.

به هر حال طی این سالها نقش انگلیس در حوادث پس از انقلاب بیشتر براساس تئوری توطئه صورت گرفته بود تا براساس واقع بینی. انگلیس گرچه در طول سالیان متمادی و در عصر استعمار ظلم های فراوانی را به جامعه و مردم ایران تحمییل نموده بود ولی طی این سالها ضعیف تر از آن بود که بخواهد جزء ایفاکنندگان نقش اصلی در جریانات و تحولات جمهوری اسلامی ایران بازی کند ولی همچنان از مخالفان سرسخت جمهوری اسلامی بشمار می رود. کمک های مالی و تسلیحاتی به عراق در طول 8 سال جنگ تحمیلی ، سنگ اندازی در شورای امنیت سازمان ملل برای دست یابی به مقصر اصلی جنگ و رای در صدور قطعنامه های نابرابر علیه جمهوری اسلامی ایران در جنگ با عراق تنها بخشی از سیاست های خصمانه انگلیس علیه مردم ایران بوده است.

البته طی این سالها باید سیاست انگلیس را در بعد کلان تر یعنی در ساختار اتحادیه اروپا نیز تحلیل نمود که به طور کلی در این سالها یعنی از پیروزی انقلاب اسلامی تا فروپاشی شوروی سیاست اتحادیه اروپا در قبال جمهوری اسلامی ایران؛ دوره سکوت و خاموشی بوده است. این بین معنی نیست که کشورهای اروپایی در این دوره هیچ سیاستی را در برابر ایران نداشته اند بلکه منظور این است که سیاست و استراتژی مشخصی در قالب اتحادیه اروپا در مقابل ایران وجود نداشت.(37)

آنچه که سردی روابط میان ایران و اتحادیه اروپا به طور اعم و انگلیس به طور اخص را در این دوره بیشتر به طرف انجماد روابط پیش می برد اتخاذ سیاست کشورهای اروپایی و فراخوانی سفرای کشورهایشان از ایران در سال 1989 در برابر اعلام فتوای حضرت امام (ره) در قضیه سلمان رشدی است.

به هر حال در این سالها رابطه ایران با انگلیس و با سایر کشورهای اروپایی با وجود منافع متقابل و زمینه های فراوان همکاری، فاقد ثبات و استحکام لازم بوده است.

در اوایل دهه 1370 گام های مثبت و موثری در بهبود روابط ایران و انگلیس و اتحادیه اروپا برداشته شد به طوری که سران جامعه اروپایی در سال 1992 (1371) و در پایان دوره ریاست انگلیس ، بیانیه ی ادینبورگ را صادر و علاقه مندی خود را به انجام گفتگوهای انتقادی با جمهوری اسلامی ایران را اعلام داشتند.(38)

اما پس از اعلام رای سیاسی توسط دادگاه برلین ( ایجاد بحران میکونوس ) در 1996؛ تیره شدن روابط دو طرف را به مدت نزدیک به هفت ماه شاهد هستیم. و پس از کاهش شدت بحران میکونوس دور تازه ای از روابط تحت عنوان گفتگوهای فراگیر در روابط ایجاد شد.

یکی از اصول مطرح شده در سیاست خارجی از زمان روی کار آمدن سید محمد خاتمی در 2 خرداد 1376 سیاست «تنش زدایی» است.(39)

در هر صورت نوع رابطه ایران و انگلیس در این سالها براساس سیاست تنش زدایی قابل تحلیل است بنابراین گسترش روابط دوجانبه را نسبت به سالهای اولیه پس از انقلاب و قضیه ی سلمان رشدی شاهد هستیم.

پس از روی کار آمدن دکتر احمدی نژاد با بحران هسته ای ایران وارد مرحله ی جدیدی از روابط ایران و انگلیس به طور مجزا و هم در قالب اتحادیه اروپا می شویم و به نوعی ما شاهد یک شیفت در روابط هستیم.

در این دوره به طور مشخص تر ایران بدنبال اولویت دادن به دستاوردهای اقتصادی و مالی متقابل و حذف مواردی که به زیان حاکمیت و ارزش های فردی دولت جمهوری اسلامی ایران ارزیابی می گردد؛ نظیر مشکلات حقوق بشری در داخل، سلاح های کشتار جمعی و حمایت از تروریسم و غیره که مد نظر انگلیس و اروپاییان می باشد، بوده است.(40)

 

 


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ یک شنبه 26 آذر 1391برچسب:, ] [ 23:12 ] [ موسی الرضا ]
رابطه با انگليس
 
  روابط منظم سياسي ايران و كشورهاي اروپايي از زمان سلطنت فتحعليشاه شروع مي­شود. سياست مستعمراتي انگلستان، در هند چنين اقتضا مي­كرد كه با دول مجاور آن مستعمره و مخصوصاً ايران كه از حيث موقعيت جغرافيايي و دست داشتن به معابر هندوستان و عظمت و قدرتي كه در ميان دول آسياي غربي داشت، ارتباط دوستي برقرار كند. نخستين سفيري كه از جانب فرمانفرواي كل هندوستان به ايران آمد مهدي قلي خان ملقب به بهادر جنگ بود.
   وی در سال 1214 ه.ق در تهران به حضور فتحعليشاه رسيد و نامه­اي را كه از طرف فرمانفرواي هند و تحف و هدايايي را كه از طرف دربار انگلستان همراه آورده بود تقديم كرد و از فتحعليشاه درخواست كرد كه از تجاوز و تعدي حكام محلي و افغانستان به خاك هند جلوگيري كند.
  مهديقلي خان، پس از چند ماه توقف در ايران به هند باز گشت و پس از او سرجان ملكم از طرف فرمانفرواي هندوستان و پادشاه انگليس با 500 نفر همراهان هندي و انگليسي به سفارت ايران مأمور شد و در سال 1214 به حضور فتحعليشاه رسيد و الماس و آیینه­های بزرگ و مقداری منسوجات نفیس تقدیم نمود فتحعلی شاه نیز یک خنجر و یک شمشير جواهر نشان به او داد. سرجان ملكم پس از سه ماه توقف در تهران به همراهي حاجي خليل خان قزويني ملك التجار، سفير فتحعلي شاه عازم هندوستان گرديد وي مأمور بود كه پس از تماس با فرمانفرواي كل هندوستان براي انجام سفارت خويش به لندن برود.
   در دوران زمامداري محمد شاه، وي به سياست روسيه بيشتر متمايل بود و به همين جهت در دوره پادشاهي او انگليسي­ها، در جلب رضايت خاطر شاه و درباريان چندان موفق نشدند.
  بعد از جلوس ناصرالدين شاه بر تخت سلطنت، دولت روسيه براي اتحاد با ايران بر ضد عثماني سفير خود پرنس دالگوركي را به دربار ناصرالدين شاه فرستاد ولي ناصرالدين شاه چون مي­خواست با انگليس و فرانسه متحد شود و به قوه آن دو دولت عهدنامه تركمنچاي را لغو كند پيشنهاد سفير روسيه را نپذيرفت اما ناصرالدين شاه از كمك انگليس و فرانسه در لغو عهد نامه تركمنچاي نا اميد شد و هرات را تسخير كرد. دولت انگليس هم كشتي­هاي جنگي خود را به جزيره خارك فرستاد و جزيره را به تصرف خود در آورد و همین طور درسال 1272ه .ق، بوشهر، خرمشهر و اهواز را نیز اشغال کردند.[1]
   ناصرالدين شاه چون از ضعف قواي خود مطلع بود ناچار به پذيرش صلح شد كه منجر به امضاي عهدنامه پاريس در سال 1273 هـ .ق گرديد. در سال 1287 انگليس، تلگراف را در ايران تاسيس كرد و تا مدتها اداره تلگراف ايران در دستشان بود. يكي از اتباع انگليس نيز امتياز تاسيس بانك ايران را به نام بانك شاهنشاهي با  حق انتشار اسكناس به مدت 60 سال از ناصرالدين شاه گرفت. تمامي تلاش انگلیس، در سالهاي اوليه قرن بيستم، معطوف به سد كردن نفوذ روسيه به سوي جنوب ايران بود.[2]
 
رابطه با روسيه
 
   قبل از پطر كبير مناسبات ايران و روسيه بيشتر جنبه تجارتي داشت سفرائي كه روس­ها به ايران مي­فرستادند بازرگانان عمده بودند كه عنوان سفير كبير يافته بودند تا از قيود و مقررات آزاد باشند و اعزام نخستين سفير كبير روسيه مربوط به سال 1561 م مي­باشد. سفير كبير هم نماينده ژان چهارم بود و هم نماينده اليزابت ملكه انگلستان، اين سفارت نخستين عمل مشترك انگليس و روس در ايران بود.[3]
   دولت روسيه به محض اينكه سلطنت كاترين دوم قدرت و استحكام يافت تصميم گرفت از وضع آشفته  ايران به نفع خود استفاده كند در سال 1190 ه.ق روسها شروع به ساختن يك رشته استحكامات و قلعه­هاي نظامي در كنار سرحدات ايران در شمال قفقاز نمودند سپس روسها متوجه گر جستان شدند. با مرگ كاترين دوم جنگ بين ايران و روسيه نيز مدتي به تعويق افتاد آغا محمد خان از اين فرصت مناسب استفاده كرد و در سال 1212 ه.ق عازم تسخير گرجستان شد حاكم آنجا آراكلي خان در گذشت و پسرش گرگين خان جانشين او گرديد و گرگين خان در زير فشار و تهديد روسها مجبور شد سندی با پل اول امپراطور روسيه امضا كند كه به موجب آن از امارات گرجستان به نفع تزار روسيه دست كشيده و اين ايالت ضميمه امپراطوري روسيه شد.
   بعد از پل اول فرزندش الكساندر اول به تخت سلطنت نشست و به موجب آن سياست روسيه نسبت به ايران وضع خشن­تري به خود گرفت و الكساندر اول گرجستان را قسمتي از خاك روسيه اعلام كرد. معترضين گرجي به شاه ايران شكايت كردند و شاه به ايشان جواب داد و اين مكاتبه موجب بروز جنگ بين ايران و روسيه شد. و قواي روس به دستور الكساندر گنجه را تصرف و سپس به سوي قفقاز پيشروي كردند و بالاخره با امضاي عهد نامه گلستان در 12 اكتبر 1813 جنگ به پايان رسيد.[4]
 
را بطه با آلمان
 
   در نيمه قرن نوزدهم در زمان سلطنت ناصرالدين شاه قاجار روابط سياسي و اقتصادي بين آلمان و ايران برقرار شد. وقتي ناصرالدين شاه خود را مقابل نفوذ و مداخله نمايندگان روسيه و انگليس در امور داخلي ايران عاجز ديد به اين فكر افتاد دولت اروپايي ديگري را در امور ايران وارد كند و تا حدودي از نفوذ همسايگان زورگو بكاهد،  پس از برقراري روابط بين دو كشور ناصرالدين شاه يك كشتي 600 تني به نام پرسپوليس و يك كشتي 250 تني به نام شوش براي خدمت در خليج فارس از دولت آلمان خريد و سفارش چند فروند كشتي ديگر را هم به كارخانه­هاي كشتي سازي آلمان داد. در همين موقع يك مدرسه آلماني هم در تهران تاسيس شد و تدريس زبان آلماني در دارالفنون معمول گرديد و مذاكراتي هم بطور محرمانه درباره ايجاد راه آهن  در شمال ايران به وسيله آلمان­ها آغاز گرديد بديهي است كه اين اقدامات نمي­توانست مورد موافقت انگليس و روسيه واقع شود.[5]
قرار داد روسیه و انگلیس در سال1907موقتا رقابت بین این دو کشور را بر سر ایران مرتفع ساخت و نفوذ آلمان را در ایران دشوار کرد.
 
قرارداد 1907
 
   در سال 1907 (شهريور 1280 هـ .ق) سه قرارداد درباره ايران، افغانستان و تبت، بين روسيه و انگلستان در سن پطرزبورگ به امضا رسيد:
  به موجب قرار داد اول، افغانستان در منطقه نفوذ انگلستان قرار گرفت طبق قرارداد دوم، تبت نيز جز منطقه نفوذ انگلستان شناخته شد. اما طبق قرار داد سوم، ايران به دو منطقه نفوذ تقسيم گرديد منطقه نفوذ روسها قسمت شمالي از خط فرضي قصر شيرين آغاز شده و اصفهان و يزد و تهران و رشت و تبريز و مشهد و غالب شهرهاي بزرگ را به جز شيراز و كرمان شامل مي­شد و منطقه نفوذ انگلستان، جنوب ايران را در بر مي­گرفت.
 
رابطه با آمريكا
 
   روابط سياسي اوليه ايران و آمريكا به گونه­اي چشم گير، تحت تأثير ويژگي­هاي اوضاع ايران قرار داشت. رابطه ايران و آمريكا از سال 1829 م ( 1208 هـ . ق) آغاز مي­گردد در آن سال عده­اي از مبلغين مذهبي آمريكا كه پروتستان بودند به اروميه آمده و بين آسوري­هاي (نصرانيها) ساكن آن ناحيه به تبليغ پرداختند و سپس مدرسه­اي ايجاد كردند كه در آن كودكان آسوري، زبان انگليسي را آموخته و آئين پروتستان را ياد مي­گرفتند تبليغات آنها در ابتداي امر محدود به ترويج مذهب پروتستان بين آسوري­ها و ارمني­ها بود.
  در زمان ناصرالدين شاه روابط رسمي سياسي ايران و آمريكا آغاز شد. انگيزه حكومت ايران در برقراري روابط سياسي با امريكا باز كردن پای قدرت سومي به ایران بود همين امر باعث شد كه زمامداران كشور ما دست ياري به سوي اين كشور دراز كنند. ميرزا تقي خان امير كبير كه به زير و بم سياست ايران آشنا بود و سفرهاي وي به روسيه و عثماني و نشست و برخاست وي با رجال سياسي داخلي و خارجي و اقدامات پنهان و آشكار دولتهاي اروپايي او را معتقد ساخته بود كه ايران ضعيف و فقير در ميان دو قدرت عظيم روزگار يعني روسیه و انگليس جان سالم به در نخواهد برد مگر، در برابر سياست روس و انگليس، ملل اروپايي ديگري نيز وارد عرصه سياست ايران شوند. از اين رو تلاش بسياری كرد كه با دولتهاي اتريش و پروس (آلمان ) نيز روابط سياسي برقرار نمايد اما در برابر انگليسي­ها كه يكه تازان خليج فارس بودند مي­بايست با دولتي رابطه سياسي برقرار كند كه داراي نيروي دريائي نيرومندي باشد بنابراين امير كبير متوجه امريكا شد
و به همين منظور به ميرزا محمد خان سفير ايران در استانبول دستور داد كه با نماينده دولت امريكا در استانبول مذاكراتي به منظور ايجاد قراردادي بين دولت ايران و آمريكا انجام دهد .
   بالاخره در سال 1856م (1235 هـ . ق ) بين نماينده ايران فرخ خان امين الملك و كارول اسپنس وزير مختار آمريكا در استانبول معاهده­اي در هشت ماده براي برقراري روابط دوستي و معاملات تجاري منعقد گرديد.
  امضاي اين معاهده زمنيه را براي همكاريهاي سياسي و تاسيس دفتر نمايندگي كنسولي و برقراري تجارت فراهم آورد[6] و در سال 1883 م ( 1261 هـ .ق) نخستين سفير دولت آمريكا وارد تهران شد و سفارت آمريكا را در تهران تاسيس كرد و نخستين رابطه سياسي مستقيم بين ايران و آمريكا را برقرار ساخت و اولين وزير مختار ايران به نام حاج حسينقلي معتمد الوزاره كه بعدها لقب صدرالسلطنه گرفت به آمريكا رفت.[7]
 
آغاز روابط ايران و فرانسه 
   در سال ( 1218 هـ .ق)  شهرهاي شمالي ايران در حوزه قفقاز مورد تجاوز ارتش روسيه قرار گرفت. فتحعليشاه در صدد جلب كمك و مساعدت انگليس بر آمد. اما دولت انگليس كه نفعي در اين كار نمي­ديد و با روسيه متحد شده بود. جواب منفی به ایران داد. فتحعليشاه در دسامبر 1804 ( 1219 هـ . ق ) به طور محرمانه نامه­اي مبني بر علاقه خود به عقد اتحاد با فرانسه به ناپلئون نوشت. ناپلئون نيز در نامه­اي به برقراري روابط دوستانه بين دو كشور اظهار علاقه كرد و پيشنهاد كرد كه ايران و فرانسه از دو طرف به روسيه حمله كنند و كار اين امپراطور متجاوز را يكسره كنند.
   در نامه­هايي كه بين ايران و فرانسه رد و بدل شد ناپلئون فتحعليشاه را به حمله به گرجستان و تصرف خاك روسيه تشويق مي­كرد و آمادگي فرانسه را براي پذيرفتن سفير ايران جهت انعقاد معاهده مودت و انجام مذاكرات براي كمك نظامي اعلام داشت.[8]

 


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ شنبه 29 مهر 1391برچسب:, ] [ 20:27 ] [ موسی الرضا ]

نامزدان احتمالی دوره 11

اصولگرایان

اصلاح‌طلبان

اصولگرایان

هم‌چنین ببینید: انتخابات مجلس شورای اسلامی (۱۳۹۰-۹۱)

در انتخابات مجلس اصولگرایان شرکت‌کنندهٔ در انتخابات سه طیف شدند. آغازگر این جدایی جبههٔ پایداری بود که رسما از اتحاد اصولگرایی بیرون آمد.

  • اصولگرایان طیف جبههٔ متحد
  • اصولگرایان حامی دولت (یا گفتمان دولت)
  • اصولگرایان میانه‌رو با فهرست‌هایی ترکیبی از اصلاح‌طلبان

حامیان دولت

هم‌چنین ببینید: انتخابات مجلس شورای اسلامی (۱۳۹۰-۹۱) و جریان انحرافی

طرفداران دولت در این دوره به دو طیف اصلی بخش می‌شوند:

  • جبههٔ پایداری انقلاب اسلامی: این گروه که خود را «حامیان گفتمان دولت» یا «حامیان گفتمان سوم تیر (تاریخ برگزیدن احمدی‌نژاد در دوردوم انتخابات ۸۴)» می‌خوانند تا حامیان دولت، بیشتر شامل گروهی است که درپی اختلاف با اطرافیان احمدی‌نژاد در سال‌های ۸۸-۸۹ از او فاصله گرفتند.
  • سعید جلیلی دبیر شورای عالی امنیت ملی از نامزدان احتمالی است که به این گروه نزدیک است. نام وی بیش از دیگران مطرح است.
  • کامران باقری لنکرانی وزیر بهداشت احمدی‌نژاد در دولت نهم نیز از اعضای مرکزی حزب است و نامش کمتر مطرح است.
  • غلامعلی حدادعادل را نیز به این گروه نسبت می‌دادند که تقریبا رد کرده‌است.تازه وی در انتخابات مجلس نهم از منتقدان جدایی بود و نامش سرفهرست جبههٔ متحد بود! در عین حال او تاکید کرده‌است که به این نتیجه نرسیده‌ام که آیم ولی اگر احساس کنم حتما می‌آیم.
  • غلامحسین الهام نیز نامش کمتر از بقیه گمانه‌زنانه مطرح است.که تقریبا رد کرده‌است.
  • دیگر حامیان دولت: این طیف که از دید منتقدان خود جریان انحرافی نام گرفته اند و سخت حامی دولت و اطرافیان احمدی‌نژاد اند نیز ممکن است در انتخابات حضور داشته باشند. این گروه در انتخابات اخیر مجلس ردصلاحیت شدند. البته برخی را مطرح می‌کنند.

طیف جبههٔ متحد

در انتخابات مجلس این طیف یک‌پارچه فهرست جبهه متحد اصولگرایان را دادند و حتی گروه‌های دیگر که فهرست‌هایی مانند ائتلاف بزرگ اصولگرایان داده‌بودند.

ولی برای انتخابات ریاست‌جمهوری ایشان نظرهایی ضد و نقیض داده‌اند.

علی لاریجانی اعلام کرد که برای حضور در انتخابات برنامه‌ای ندارد. او -که احتمال زیادی برای نامزدیش می‌رفت-، ادامهٔ پرسش یکی از خبرنگاران درباره انتخابات -به‌خصوص تعدد کاندیداهای اصولگرا- را برنتابید و خطاب به وی گفت: «فکر می‌کنم شما حرف حسابتان تمام شده و می‌خواهید زور بزنید که سؤال کنید.»

حزب موتلفه گفته‌است که نامزدی جداگانه خواهد داشت، البته گفته‌است شاید نامزد مستقل دهد.جبههٔ پیروان خط امام و رهبری نیز فعالیت‌هایی داشته‌است.

افرادی مطرح چون علی لاریجانی رییس‌مجلس و دبیر پیش امنیت ملی که گفته است برنامه‌ای برای حضور ندارد و برخی دیگر تا کنون حضور خود را اعلام نکرده‌اند. حتی افراد کمترشناخته شده مانند یحیی آل‌اسحاق و محمد نهاوندیان[ نیز مطرح شده‌بودند.

  • منوچهر متکی، وزیر خارجهٔ دولت نهم و دهم که بیشترین عمر را در سمت وزارت احمدی‌نژاد داشته‌بود از این طیف مطرح شده‌است.
  • مصطفی پورمحمدی نیز قبلا نامش در میان نامزدان احتمالی مستقل مطرح شده‌بود. البته خود او گفته‌است که به وقتش اعلام خواهد کرد.و در صورت نیاز می‌آیم.
  • محمدباقر قالیباف، شهردار تهران بیش از همه در این طیف بسیار مطرح است.
  • علی‌اکبر ولایتی، مشاور عالی رهبری هم در پرسش خبرنگاران حضور خود را تکذیب نکرده است، نامزدی او در حد یک احتمال است.

اصولگرایان میانه‌رو

دسته‌ای از اصولگرایان هستند که به اصلاح‌طلبان میانه‌رو نزدیک اند.از جمله کسانی که در این گروه مطرح است محسن رضایی است.

بحث تشکیل دولت وحدت ملی متشکل از اصولگرایان و اصلاح‌طلبان میانه‌رو در دیدارهای این دو طیف میانه‌رو مطرح شده است.

محسن رضایی نیز مطرح است.

اصلاح‌طلبان

برخلاف انتخابات مجلس که طیفی از اصلاح‌طلبان تندرو تحریم کردند، در این انتخابات اصلاح‌طلبان بیشتر مطرح اند.

طیف تندرو و رادیکال مانند مهدی کروبی (که در حصر خانگی است) که برخی مطرحشان کرده‌اند طبیعتا براساس قانون انتخابات ایران ردصلاحیت خواهند شد و دیگر اصلاح‌طلبان نیز احتمال ردصلاحیتشان مطرح است.

از محمدرضا عارف، عبدالله نوری، کمال خرازی، اسحاق جهانگیری، محمدعلی نجفی بعنوان نامزدهای احتمالی اصلاح طلبان یاد می‌شود.

گمانه‌زنی‌هایی نیز در مورد حضور سید حسن خمینی وجود داشت که با تکذیب وی در ۱۱ خرداد ۱۳۹۱، منتفی دانسته شد.

شایعات نه چندان زیادی مبنی بر حضور سید محمد خاتمی، رییس‌جمهور پیش در انتخابات چه به عنوان کاندیدا و یا رییس اصلاح‌طلبان نیز مطرح شده‌است. به نظر بعضی صاحب‌نظران اصلاحطلب، خاتمی چون چهره‌ای بین‌المللی است می‌تواند یکی از گزینه‌ها برای ورود به عرصه انتخابات ریاست جمهوری باشد، ولی با شرایط فعلی و مشکلاتی با بخشی از لایه‌های جناح سیاسی قدرت دارد، به نظر نمی‌رسد به این عرصه وارد شود. خاتمی در خردادماه ۹۱ شرکت خود در انتخابات آینده ریاست جمهوری را صریحا رد کرد و با اظهار اینکه هر اصلاحی را در چارچوب نظام می‌داند، صریحا گفته‌است: «بنده به هیچ وجه دیگر کاندیدای ریاست جمهوری نخواهم شد.»با این وجود پس از این گفتار صریح وی نیز عده‌ای خواهان حضور وی بوده یا از او نام می‌برند. از جمله در شب قدر رمضان ۱۳۹۱ وبگاهی با عنوان «سایت رسمی کمپین دعوت کنندگان از سید محمد خاتمی» به منظور دعوت وی برای حضور در انتخابات راه افتاده‌است.

محمدعلی نجفی هم که از او نام برده شده است گفته‌است که دربارهٔ این موضوع نیندیشیده‌است و آنرا شایعه می‌داند.

احتمال تأیید نشدن برخی اصلاح‌طلبان

به دلیل اعتراضات گسترده اکثر اصلاح‌طلبان به انتخابات دهم ریاست جمهوری -که خلاف قانون شمرده شد- شورای نگهبان به احتمال بسیار اصلاح‌طلبان معترضتر و پرنفوذتر که زیرمجموعهٔ طیف رادیکال و تندرو باشند را تایید نخواهد کرد.

نامزدی سید حسن خمینی

بعضی از اصلاح‌طلبان در اوایل سال ۱۳۹۱ نام سید حسن خمینی را نیز بعنوان نامزد احتمالی خود برسر زبانها آوردند.همچنین به نقل از هفته نامه پنجره، محمود احمدی نژاد و اکبر هاشمی رفسنجانی همراه با عده قابل توجهی از اصلاح طلبان نسبت به نامزدی سید حسن خمینی روی خوش نشان داده‌اند و خبرهایی از نزدیکی احمدی نژاد و هاشمی در این زمینه نقل شده‌است. بخصوص شرکت اخیر احمدی نژاد (اردیبهشت ۱۳۹۱) در جلسه مصلحت نظام با چهره‌ای خوشرو در کنار هاشمی، پس از غیبت بسیار طولانی حدود دوسال وی حاکی از این نقطه نظر دانسته شده‌است. از سویی میزان همراهی سید حسن خمینی با اصلاح طلبان مشخص نیست و دارای سابقه مدیریت سیاسی نمی‌باشد.البته ادعای نزدیکی هاشمی و احمدی‌نژاد هرگز تایید نشده‌است، چنان‌چه احمدی‌نژاد در جمع دانشجویان با رد شایعه‌های ارتباط با اصلاح‌طلبان و هاشمی گفت: «می‌گویند دولت با فلانی ارتباط گرفته‌است در صورتی که آقای فلانی سایه ما را هم با تیر می‌زند» در عین حال سایت جماران نامزدی سید حسن خمینی را رد نموده‌است. وی حز تولیت حرم روح الله خمینی پیشینهٔ سیاسی چندانی نداشته است، و علت برسر زبان آوردن وی توسط بعضی اصلاح طلبان، با توجه به موقعیت اجتماعی وی به علت انتساب به خمینی و دشواری رد صلاحیت او در حقیقت سنجش افکار عمومی و یک نوع تاکتیک سیاسی بوده است.

سید حسن خمینی خود در مراسم ختم برادر موسوی خوئینی‌ها به خبرگزاری فارس گفت که نامزد ریاست‌جمهوری نخواهد شد.


 

میانه‌روان

خانه کارگر

حزب مردم‌سالاری

  • مصطفی کواکبیان دبیرکل حزب مردم‌سالاری نیز حضور خود را منوط به طرحی با نام «مناسک» دانسته‌است و گفته‌است در صورت آمدن خاتمی نامزد نمی‌شود. البته خاتمی پیشتر گفته‌است هرگز نخواهد آمد.

 


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ سه شنبه 26 آذر 1391برچسب:دولت,اصولگرا,اصلاح طلب, ] [ 23:12 ] [ موسی الرضا ]

 


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ یک شنبه 14 شهريور 1391برچسب:, ] [ 17:18 ] [ موسی الرضا ]
صفحه قبل 1 صفحه بعد
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید وب سايتي در خصوص فلسفه سياست و مباحثي در اين خصوص كه در پست هاي به موارد ديگر هم جهت تنوع پرداخته ميشود كه اميدواريم مورد توجه و استفاده دوستان قرار گيرد.
امکانات وب

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 10
بازدید دیروز : 5
بازدید هفته : 10
بازدید ماه : 119
بازدید کل : 55330
تعداد مطالب : 96
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وبلاگ:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید